لحظه ای از بازی امير پای ور در« ليلا» : مي دانم داری چه بلائی سر خودت مي آوری
روزنامه آسیا
آذر ماه 1384
  [ PDF فایل ]  
     
 
در طول چند ماه از نیمۀ دوم سال 84، ستون روزانه ای در روزنامۀ بیشتر اقتصادی "آسیا" به سردبیری علی جمشیدی و به پیشنهاد نیما حسنی نسب دبیر سینمایی آن داشتم با عنوان "بازی بزرگان"؛ که هر بار به وصف و شرح لحظه ای ویژه از نقش آفرینی یک بازیگر شاخص سینمای جهان و گاه هم ایران می پرداخت. این نوشته، یکی از آن یادداشت هاست که مانند بقیه، با وجود تلاش برای کمتر به کار بردن تعابیر تخصصی سینمایی و پرهیز از پیچیده شدن برای مخاطب روزنامه، همچنان می تواند در دل مباحث ساده و اولیۀ تحلیل بازیگری قرار گیرد.
*
*

اگر خيلی خورهً سينما نباشيد, اسم بازيگر فقيدی که امروز مي خواهم از يک سکانس درخشان بازی اش در فيلم معروف ليلا (داريوش مهرجويی, 1375) ياد کنم, احتمالا" برايتان ناشناخته است. شايد نکته جالبی باشد که به شباهت کامل حروف نام او و من ( امير و امير, پاي ور و پوريا ) توجه کنيد !
نمي دانم چه سالی بود که مرحوم امير پای ور ( پدر همايون پای ور فيلمبردار با سابقه سينمای ايران که یکی از مهمترين کارهایش زير درختان زيتون کيارستمی بوده) در سریالی از مهدی صباغ زاده بازی کرده بود و در چند نشريهً سينمايي, به اشتباه نام اش را امير پوريا چاپ کردند و خيلی ها, شايد به خاطر ارتکاب های من در زمينهً تحليل و تدريس بازيگری, فکر کرده بودند که بالاخره خياط هم در کوزه افتاده و من رفته ام در سریال زیرمتوسطي بازی کرده ام !
بگذريم : امير پاي ور همان پيرمرد شيک و دوست داشتنی و باهوش و البته پرحرفی است که از جمله, در فيلم ابر و آفتاب محمود کلاری نقش اصلی را بازی مي کرده و آنجا کلی آواز فرانسه را از حفظ مي خواند( و معلوم بود خودش اين کاره است! ) ولی من مي خواهم به بازی کوتاه و خاص اش در نقش پدر رضا ( علی مصفا) در فيلم ليلا اشاره کنم. تصميم عجيب و غريب ليلا ( ليلا حاتمی) درآن فيلم, واکنشهای زياد و متفاوتی در تماشاگران و همچنين در شخصيتهای ديگر فيلم به وجود مي آورد. خيلی ها مي گفتند ليلا بيمار و خود آزار است که مي خواهد به خاطر نازايی خودش, اجازه دهد و اصرار کند که رضا زن دوم بگيرد: خيلی ها معتقد بودند ليلا دارد خودش را و ظرفيتهايش را آزمايش مي کند: خيلی ها عمل او را عارفانه و – دقيق تر بگويم- خود ويرانگرانه تلقی مي کردند و ... اين ميان, خانوادهً رضا با رفتار و تصميم عروس شان هيچ مشکلی نداشتند و حتی مادر رضا ( شادروان جميله شيخی) کار ليلا را طبيعی و ازدواج مجدد را حق پسرش مي دانست.
اما در همان خانواده, پدر رضا رفتار ديگری دارد. با آن که از خواستگاری رفتن دوباره مادر و بقيه, جلوگيری نمي کند, حس و حال ليلا را مي فهمد و وقتی بقيه به خواستگاری رفته اند, مي نشيند و با آن عبايي که روی شانه انداخته, با ليلا گپ مي زند. در بازی پای ور در اين صحنه, حس بخوصوصی هست که باعث مي شود فکر کنيم او حتی آينده اين تصميم حساس و زجرآور ليلا را مي داند. مکث و حالت دوگانه ای که در حرف زدن او مي بينيم, ترديد و نوعی پنهان کاری به شخصيت پدر رضا مي دهد . انگار او مي بيند که ليلا چطور کنار ايستاده و صحنه ويران شدن خودش را بي طرفانه تماشا می کند: ولی با بي طرفی و انفعالی که خودش در رفتار با زن مستبدش(مادر رضا ) اختيار کرده, مجبور است صراحت به خرج ندهد و کنار بنشيند.
يادش به خير. در ليلا هم مرحوم پاي ور و هم مرحومه شيخی که نقش يک زن و شوهر بسيار متفاوت با هم را به عهده داشتند, انگار کاملا" تفاوت های نقش خود با نقش های معمول ديگر, ( مثل همان فيلم های متوسطی که گفتم ) را دريافته بودند و به شکلی ديگر و با دقتی ديگر بازی مي کردند.
 
     
     
 
 
  بازیگری   تئاتر   گفتگو   گزارش   مقاله ها   نقد فیلم غیر ایرانی   نقد فیلم ایرانی  
 
صفحه اول
الف . ب . پ . ت . ث . ج . چ . ح . خ . د . ذ . ر . ز . ژ . س . ش . ص . ض . ط . ظ . ع . غ . ف . ق . ک . گ . ل . م . ن . و . ه . ی
  تماس   کارنامه   ترین ها   ورزش   دوبله   تک یادداشت ها   مجموعه یادداشت ها  
Copyright © 2012 Amir Pouria Inc. All rights reserved | Best View With 1024*768