لحظه ای از بازی جین فاندا در " پابرهنه در پارک " : فقط وقتی دلم بخواد ، گریه می کنم!
روزنامه آسیا
آذر ماه 1384
  [ PDF فایل ]  
     
 
در طول چند ماه از نیمۀ دوم سال 84، ستون روزانه ای در روزنامۀ بیشتر اقتصادی "آسیا" به سردبیری علی جمشیدی و به پیشنهاد نیما حسنی نسب دبیر سینمایی آن داشتم با عنوان "بازی بزرگان"؛ که هر بار به وصف و شرح لحظه ای ویژه از نقش آفرینی یک بازیگر شاخص سینمای جهان و گاه هم ایران می پرداخت. این نوشته، یکی از آن یادداشت هاست که مانند بقیه، با وجود تلاش برای کمتر به کار بردن تعابیر تخصصی سینمایی و پرهیز از پیچیده شدن برای مخاطب روزنامه، همچنان می تواند در دل مباحث ساده و اولیۀ تحلیل بازیگری قرار گیرد.
*
*

نسل سینماروهای سال های آخر قبل از انقلاب و نسل جوان اهل فیلم دیدن، هر دو، کمدی رومانتیک جذابی با بازی رابرت ردفورد و جین فاندا را به خاطر دارند که بیشتر زمان اش در یک آپارتمان سرد و کوچک می گذشت و با دیالوگ های رفت و برگشتی و پر از کنایه و ظرافت، دعواها و آشتی های نمونه ای یک زوج جوان و تازه ازدواج کرده را نشان می داد. این فیلم یعنی پا برهنه در پارک (جین ساکس ، 1967) بر اساس متن نمایشنامه و فیلمنامۀ نیل سایمون ، نویسندۀ نابغه و متخصص خلق تنش های دراماتیک با جدل کلامی بین آدم ها ساخته شد و شاید به خاطر دو بازیگر زن و مرد مشهورش که فیلم معروف دیگری هم با هم بازی کرده بودند - تعقیب (آرتور پِن ، 1966) - ، شهرت اش خیلی بیشتر از شاهکار مهجور مانده ای به نام دختر خداحافظی ( هربرت راس ، 1977) است که آن هم فیلمنامۀ بسیار درخشانی از سایمون دارد.
اما در فیلم پابرهنه در پارک ، جین فاندا در نقش زن شاداب و شلوغی به نام کوری ( Corrie) براتر که با شوهرش پل (رابرت ردفورد) اختلاف نظرهای ساده ولی مهمی دارد ، معمولاً باید با حالتی خاص و با لحنی دوگانه بازی کند : از طرفی کوری همیشه سرِحال و سرزنده است و به قول مادرش (میلدرِد نَتویک) « به نظر می رسه که می تونه از همۀ لحظه های زندگیش لذت ببره ». بنابراین فاندا باید لبخند و امید و شادمانی و شیطنت را در این وجه از شخصیت کوری جلوه گر سازد. از طرف دیگر، تقابل ها و جر و بحث های کوری با پل ، هرچند بر سر همین شلوغ کاری های کوری در برابر متانت و تشخص پلِ شیک پوش و وکالت خوانده شکل می گیرد ، کاملاً از آن سرحالی و شوخ طبعی فاصله دارد و بازی جدی و نشانگر عصبیت فاندا را می طلبد. در نتیجه ، حرکت بر روی مرز باریک و ظریفی بین این لحن های متفاوت و بخصوص، داشتن آمادگی مداوم برای تغییر وضعیت ناگزیر کوری ، چالش اصلی نقش و بازی جین فاندا را تشکیل می دهد.
جایی از فیلم هست که از این جهت، مثال زدنی و درس گرفتنی است : کوری بعد از برگشت از رستوران آلبانیایی، از پل به خاطر جدیت و همراهی نکردن اش با بگو و بخند های مفصل جمع 4 نفره شان با مادر و همسایه عجیب و غریب شان آقای والاسکو ( شارل بوآیه) ، گله می کند و جواب های پل دربارۀ این که تحمل کارها و سر و صداهای کوری سخت تر است، دعوای جدی و سنگینی را بین زن و شوهر جوان در پی می آورد که با تأکید خنده آور کوری بر این که زندگی شان دجار بحران شده و باید به فکر جدایی باشند ، کم کم بالا می گیرد! آخر این دعوا، فوندا باید در لحظه ای خاص و حساس، آن دو لحن متفاوت بازی اش را با هم تلفیق کند و یکجا در رفتار و میمیک و حرکات کوری، جاری شان کند : هم گریان و به بن بست رسیده باشد و هم یادمان بیندازد که کوری همان آدم شاد و شنگول است و اصلاً در اعتراض به سرحال نبودنِ پل، بحث را به اینجا کشانده! بازی فاندا در این صحنه ، با آن دیالوگ کودکانه ولی در عین حال جدی و متأثرکننده اش که می گوید « من هروقت دلم بخواد، گریه می کنم؛ و حالا می خوام گریه ای بکنم که هیچ وقت توی عمرم نکردم» ، با ظرافت و دقت، آن ترکیب را در نوع بغض کوری منعکس می کند؛ بغضی که هم مثل لب ورچیدن یک بچۀ لوس کتک خورده، خنده دار است و هم مثل جلوه ای از غم های درونی یک زن جوان علاقه مند به حفظ زندگی اش ولی ناامید از ادامۀ آن، همدلی برانگیز به نظر می رسد.
 
     
     
 
 
  بازیگری   تئاتر   گفتگو   گزارش   مقاله ها   نقد فیلم غیر ایرانی   نقد فیلم ایرانی  
 
صفحه اول
الف . ب . پ . ت . ث . ج . چ . ح . خ . د . ذ . ر . ز . ژ . س . ش . ص . ض . ط . ظ . ع . غ . ف . ق . ک . گ . ل . م . ن . و . ه . ی
  تماس   کارنامه   ترین ها   ورزش   دوبله   تک یادداشت ها   مجموعه یادداشت ها  
Copyright © 2012 Amir Pouria Inc. All rights reserved | Best View With 1024*768