لحظه ای از بازی شون پن در " وزنِ آب " : نمی گویم در گذشته ام چه گذشته
روزنامه آسیا
بهمن ماه 1384
  [ PDF فایل ]  
     
 
در طول چند ماه از نیمۀ دوم سال 84، ستون روزانه ای در روزنامۀ بیشتر اقتصادی "آسیا" به سردبیری علی جمشیدی و به پیشنهاد نیما حسنی نسب دبیر سینمایی آن داشتم با عنوان "بازی بزرگان"؛ که هر بار به وصف و شرح لحظه ای ویژه از نقش آفرینی یک بازیگر شاخص سینمای جهان و گاه هم ایران می پرداخت. این نوشته، یکی از آن یادداشت هاست که مانند بقیه، با وجود تلاش برای کمتر به کار بردن تعابیر تخصصی سینمایی و پرهیز از پیچیده شدن برای مخاطب روزنامه، همچنان می تواند در دل مباحث ساده و اولیۀ تحلیل بازیگری قرار گیرد.
*
*
چند ماه پیش که شون پن به ایران آمده بود و روزی در تجمعی بسیار بی نظم و بی برنامه و بلاتکلیف در حیاط موزۀ سینما با شرایطی شبیه به شام یک مراسم عروسی منعقد در فضای باز، فرصت دیدارش دست داد، در فرار کوتاه مدت چند نفره مان به دفتر مدیر موزه و دور از شلوغ بازی کاذب عکاس ها، گپی زدیم و وقتی از بازی مرموز و شهودی اش در نقش شاعری به اسم توماس جِینز در فیلم پیچیده و فوق العادۀ وزن آب (کاترین بیگلو، 2000) حرف زدم، با خنده و کمی تعجب گفت: « چه جوریه که شماها اینجا این قدر فیلمای منو دیدین؟ در حالی که من هنوز همۀ فیلمای جان فورد رو ندیدم »!
وقت کمتر از آن بود که بتوانم بهش بگویم اینجا هم ما نه همۀ فیلم های او را دیده ایم، نه همۀ آثار فورد را ! ولی به هر حال برایم روشن بود که تعجب اش ناشی از نکتۀ مشترک کوچکی بین جامعۀ سینمایی ما و غرب است: فیلم وزن آب ، آنجا هم مثل اینجا مهجور و کم شناخته و کم دیده شده بود و کسی روی فیلم به طور خاص و گسترده، متمرکز نشده بود. برای همین، پن تعجبی نمی کرد که دربارۀ بازی اش در فیلم های معروفی مثل بازی ، خط قرمز باریک ، من سام هستم ، رودخانۀ مرموز یا 21گرم چیزی بشنود ؛ ولی انتظار صحبت از وزن آب یا مثلاً ترور ریچارد نیکسون را نداشت.
به هر حال، هم وزن آب که دو داستان ظاهراً بی ارتباط را در دوران معاصر و در صد سال پیش در جزیره ای در آمریکا، به طور متقاطع و موازی تعریف می کند، از اغلب فیلم های دیگر خانم بیگلو و ایضاً از همۀ فیلم های همسر سابق اش جیمز کامرون «خاص» تر و متمایز است و هم بازی شون پن در این فیلم ، چه به لحاظ نقش روشنفکر و چه در نوع بازی به شدت مبهم و کم گو و درون گرایانۀ او ، با بیشتر بازی های دیگرش که خروجی های مشخصی برای نمایش احساس های آدم ها دارند، کاملاً فرق می کند. اینجا شون پن به شکل عجیبی که قطعاً از فیلمنامۀ فیلم بر می آید، تا آخر ریشۀ اصلی کم حرفی و مکث ها و حالت کم و بیش افسردۀ توماس را نشان مان نمی دهد و فقط با جلوه های مختصری از این حالات درونی، بازی اش را پیش می برد. اما صحنۀ مهمی در فیلم هست که به شکلی زمینۀ اصلی یک احساس گناه قدیمی را در دیالوگ ها به او منسوب می کند و بعد پن با بازی اش دوباره آن ابهام را به آن احساس گناه اضافه می کند: جین(کاترین مک کورمک) در پایین قایق تفریحی برای آدلاین(الیزابت هرلی) که خوانندۀ جدی و پیگیر اشعار توماس و شیفتۀ خود اوست، مو به مو تعریف می کند که توماس چطور سال ها پیش از ازدواج، باعث مرگ دختر 17ساله ای شده که به کارهای او علاقه داشته و در تصادف رانندگی در ماشین توماس کشته شده. وقتی جین از آنجا بیرون می آید و روی عرشۀ قایق می رود، می بینیم که توماس نشسته و قاعدتاً همۀ حرف های جین را شنیده؛ اما به جای آن که به روی خودش و او بیاورد، در سکوت کامل می نشیند و فقط سعی می کند به جین نگاه نکند. ما با شنیدن آن افشاگری جین، می توانستیم پیش خودمان بگوییم «آهان، حالا فهمیدم این توماس چه اش بوده»؛ و همه چیز را به عذاب وجدان قدیمی و طولانی اش وصل کنیم؛ در حالی که بازی پن، با خودداری مرموزش و نگاهی که از جین می دزدد، باز همان ابهام را بر می گرداند و موفق می شود با همۀ اتکای فیلم به عناصر مبهم، همخوان شود.
 
     
     
 
 
  بازیگری   تئاتر   گفتگو   گزارش   مقاله ها   نقد فیلم غیر ایرانی   نقد فیلم ایرانی  
 
صفحه اول
الف . ب . پ . ت . ث . ج . چ . ح . خ . د . ذ . ر . ز . ژ . س . ش . ص . ض . ط . ظ . ع . غ . ف . ق . ک . گ . ل . م . ن . و . ه . ی
  تماس   کارنامه   ترین ها   ورزش   دوبله   تک یادداشت ها   مجموعه یادداشت ها  
Copyright © 2012 Amir Pouria Inc. All rights reserved | Best View With 1024*768