در طول چند ماه از نیمۀ دوم سال 84، ستون روزانه ای در روزنامۀ بیشتر اقتصادی "آسیا" به سردبیری علی جمشیدی و به پیشنهاد نیما حسنی نسب دبیر سینمایی آن داشتم با عنوان "بازی بزرگان"؛ که هر بار به وصف و شرح لحظه ای ویژه از نقش آفرینی یک بازیگر شاخص سینمای جهان و گاه هم ایران می پرداخت. این نوشته، یکی از آن یادداشت هاست که مانند بقیه، با وجود تلاش برای کمتر به کار بردن تعابیر تخصصی سینمایی و پرهیز از پیچیده شدن برای مخاطب روزنامه، همچنان می تواند در دل مباحث ساده و اولیۀ تحلیل بازیگری قرار گیرد.
*
*
آدم های مختلف هر فيلم و فيلمنامه ای ، بر حسب خصوصيات بومی و سنی و فرهنگی و اجتماعی شان، لهجه و رفتار و حالات و حرکاتی ويژه خود دارند؛ اما اين خصوصيات کلی فقط وقتی باعث تمايز شخصيت ها از هم می شود که برای هر کدام، حالات و عادات فردی و شخصی و جدا از خصوصيات مشترک اجتماعی و اقليمی هم در نظر گرفته باشيم. در مرحله بعد، اين بازيگر هر نقش است که بايد بتواند اين مجموعه ويژگی های خاص و عمومی را در قامت شخصيتی که نقش اش را به عهده گرفته، ترکيب و جاری کند.
فيلم های ناصر تقوايی هميشه اين خاصيت را داشته اند که تلفيق خصلت های کلی بومی شخصيت ها با عادات فردی خاص خودشان را با دقت کامل و با چينش درست ، کنار هم قرار داده اند. اين در يکی از بهترين فيلم های او و تاريخ سينمای ما يعنی ناخدا خورشيد (1365)، بی برو برگرد درباره تمام شخصيت های اصلی و فرعی در حد کار آموزشی و مدرسه ای ، به دقت رعايت شده. از جمله، شخصيت درخشان ملول ، وردست نه چندان به درد بخور ناخدا که سعيد پورصميمی بازی اش کرد و در دوبلاژ هم به جای خودش حرف زد، از آن نمونه های پرداخت شخصيت در يک درام است که به ندرت می شود مشابهی برايش پيدا کرد و کاملا خاص خودش به نظر می رسد.
همان اوايل فيلم، وقتی ماجراها تازه دارد شکل می گيرد و شخصيت ها معرفی می شوند و گسترش پيدا می کنند، ملول به عنوان باربر، وسايل و چمدان های مستر فرهان (علی نصيريان) را به «مُضيف» (مهمانخانه) می برد و آنجا فرهان از او می پرسد که حمام کجاست؟ ملول اول منظورش را نمی فهمد و تازه وقتی متوجه می شود که به زبان خودش، کلمه «تن شور» را برايش به کار می برد. بعد، با حرکت يک دست، در هوا دايره ای می سازد تا جای حمام خانه را به فرهان بگويد. اما يکهو با دست ديگرش، جهت ديگری را نشان می دهد و با همان لهجه بندری و تند حرف زدن خاص اش می گويد: «ای جوری؛ او پشته»!
ملول مثل بقيه آدم های بومی بندر لنگه، لهجه و پوشش همان اقليم را دارد. اما خل بازی های مخصوص به خودش را هم دارد و طوری حرف مي زند و آدرس می دهد که غريبه تازه واردی مثل فرهان، به اين راحتی سر در نمی آورد. پورصميمی مثل همه فيلم، طوری ناتوراليستی بازی می کند و ديالوگ می گويد که انگار برای خود ملول، اين رفتار کاملا طبيعی است و اصلا احتمال نمی دهد که طرف ، حرف و حرکت اش را نفهمد. اين که ملول تاحدی بدوی تر و روستايی تر از بقيه هم پالکی هايش به نظر می رسد و اغلب نمی تواند زرنگی های حرفه ای ناخدا و تبعيدی ها را تکرار کند، به همين جنس بازی پورصميمي بر می گردد. ملول همانی است که هست. ذوق زدگی ها و دستپاچگی ها و خنگ بازی هايش را پنهان نمی کند و اگر هم بخواهد، نمی تواند از پس پنهان کاری بربيايد؛ مثل زمانی که دزدکی سوار لنج ناخدا می شود و زود لو می رود.