لحظه ای از بازی حسن پورشيرازی در " مهمان مامان " : «از کجا بيارم 20 ميليون ديه بدم؟!»
روزنامه آسیا
اسفند ماه 1384
  [ PDF فایل ]  
     
 
در طول چند ماه از نیمۀ دوم سال 84، ستون روزانه ای در روزنامۀ بیشتر اقتصادی "آسیا" به سردبیری علی جمشیدی و به پیشنهاد نیما حسنی نسب دبیر سینمایی آن داشتم با عنوان "بازی بزرگان"؛ که هر بار به وصف و شرح لحظه ای ویژه از نقش آفرینی یک بازیگر شاخص سینمای جهان و گاه هم ایران می پرداخت. این نوشته، یکی از آن یادداشت هاست که مانند بقیه، با وجود تلاش برای کمتر به کار بردن تعابیر تخصصی سینمایی و پرهیز از پیچیده شدن برای مخاطب روزنامه، همچنان می تواند در دل مباحث ساده و اولیۀ تحلیل بازیگری قرار گیرد.
*
*

مثل خيلي از صحنه ها و موقعيت های ديگر، لحظه و کنش (يا در واقع، واکنش) مورد نظرم از فيلم مهمان مامان (داريوش مهرجويي ، 1383) ظرافتي در ساخت و اجراي سينمايي اش دارد که با وجود وفاداری نسبي فيلم به منبع اقتباس آن (داستاني از هوشنگ مرادي کرماني) ، تقريبا هيچ وابستگي درونی قابل توجهي به متن ادبي در آن نيست. جايي از فيلم، امير (عليرضا جعفري) پسر خانواده بي سر و صدا ماشين خواهرزاده مادرش يعني همان به اصطلاح «جناب سرهنگ» (امير حسيني) را بر مي دارد و با آن سن و سال ، با نابلدی و بي گواهينامه، گشتي می زند. اين قسمت از داستان با توصيف های طولانی و مشاهدات اجتماعی دم دست و ظاهری و زائدی که ارائه مي دهد، در فيلم به درستي حذف شده و در عوض، روی جزئيات صحنه بعدي به دقت کار شده که آن مشاهده اجتماعی با ظرافت بيشتر و صراحت کمتر، با ديدن واکنش اهل خانواده و بقيه همسايه ها نسبت به اين کار امير، شکل بگيرد.
اينجا کليدی ترين نقش را عکس العمل آقا يدا... پدر خانواده(حسن پورشيرازی) به عهده دارد و نوع رفتار اوست که هم کمدی شيرين صحنه را مي سازد و هم دلالت اجتماعي تلخ آن را. وقتي همه به حياط مي ريزند و ماشين بازی دزدکی امير لو مي رود ، يدا... به قصد کتک زدن به او حمله ور مي شود و خانم همسايه (ژاله علو) و زن خودش(گلاب آدينه) جلوی او را مي گيرند. او هم با تجسم اين که «اگر» امير تصادف مي کرد و «اگر» کسي را زير مي گرفت و مي کشت، به عنوان پدرش بايد ديه قتل غير عمد
( يا عمدی؟!) مقتول را می داد، فريادزنان توی سر خودش مي کوبد و چيزی نمانده به زاری بيفتد!
«شدت» بازی و فرياد پورشيرازی در اين لحظه ها به قدری است که ما هرچند می خنديم، ولی واقعا نگران می شويم که يدا... به چه حال و روزی افتاده و مهم تر اين که نگرانی اش در قبال تصادف احتمالی امير، چه قدر زياد و جدی است که بدون روی دادن تصادف هم اين طور به هم می ريزد؟ او حتی رقم احتمالی ديه را هم حدس می زند و وسط داد و فريادش می گويد: « 20 ميليون پول ديه، از کجا بيارم بدم؟»! و پورشيرازی هم اين ديالوگ را در دل همان فرم لانگ شاتی و دوربين روی دست و «بدون تأکيد» فيلم، طوری وخيم و بحرانی و تضرع آميز می گويد که همزمان، هم دل مان برای يدا... کباب می شود و هم از اين که يک فرض و احتمال را مبنای اين همه مصيبت خوانی قرار داده، به خنده می افتيم.
حسن پورشيرازی که بازيگر سختکوش و مستعدی است، در اين سال ها با سه نقش عمده در سينما و تلويزيون بيش از پيش ديده و شناخته شد. اما دو نقش ظاهرا کوتاه تر در سگ کشی بيضايي و بخصوص مهمان مامان که با توانايي های او در بازی بی نياز از تأکيد و دراماتيک سازی،تناسب بيشتری داشت، خيلی بهتر در ذهن بيننده های کارش ماند تا با نقش طولانی و تخت و بی جاذبه اش در مجموعه مثلا طنز بانکی ها(مهدی مظلومی). کليد به چشم آمدن يا نيامدن بازيگرانی مثل او يا همسرش مهناز افضلی، همين است: به دست آوردن شانس انتخاب شدن در جای مناسب و البته درست انتخاب کردن در بين نقش ها. کوتاهی و بلندی نقش، در اين موارد زياد مهم نيست. هرچند، خودمانيم، هر دو يا هر سه اين موارد برای هر بازيگر ديگری هم به شدت اهميت دارد يا بايد داشته باشد!
 
     
     
 
 
  بازیگری   تئاتر   گفتگو   گزارش   مقاله ها   نقد فیلم غیر ایرانی   نقد فیلم ایرانی  
 
صفحه اول
الف . ب . پ . ت . ث . ج . چ . ح . خ . د . ذ . ر . ز . ژ . س . ش . ص . ض . ط . ظ . ع . غ . ف . ق . ک . گ . ل . م . ن . و . ه . ی
  تماس   کارنامه   ترین ها   ورزش   دوبله   تک یادداشت ها   مجموعه یادداشت ها  
Copyright © 2012 Amir Pouria Inc. All rights reserved | Best View With 1024*768