لحظه ای از بازی وودی آلن در " پولو بردار و فرار کن " : اشتباه نکن، من خوش تيپ نيستم!
روزنامه آسیا
اسفند ماه 1384
  [ PDF فایل ]  
     
 
در طول چند ماه از نیمۀ دوم سال 84، ستون روزانه ای در روزنامۀ بیشتر اقتصادی "آسیا" به سردبیری علی جمشیدی و به پیشنهاد نیما حسنی نسب دبیر سینمایی آن داشتم با عنوان "بازی بزرگان"؛ که هر بار به وصف و شرح لحظه ای ویژه از نقش آفرینی یک بازیگر شاخص سینمای جهان و گاه هم ایران می پرداخت. این نوشته، یکی از آن یادداشت هاست که مانند بقیه، با وجود تلاش برای کمتر به کار بردن تعابیر تخصصی سینمایی و پرهیز از پیچیده شدن برای مخاطب روزنامه، همچنان می تواند در دل مباحث ساده و اولیۀ تحلیل بازیگری قرار گیرد.
*
*

البته شرم آور است که فکر کنيم آنی هال و شکل طرح دغدغه های روشنفکری و انسانی وودی آلن نابغه از 1977 به بعد، نبايد به عنوان سرفصلی مهم و موهبتی بزرگ در ابعاد تاريخ سينما مطرح شود. اما هميشه معتقد بوده ام که تقريبا همه همان فيلم های اوليه اش که ظاهرا فقط کمدی های ديوانه وار صرف اند، پر از مجموعه دغدغه هايي هستند که بعد ها در جدی ترها هم مطرح می شود.
برای نمونه بد نيست فيلم اول او يعنی پولو بردار و فرار کن (1969) را درنظر بگيريم که فرم عجيب و پيچيده روايت اش ، متشکل از مصاحبه با آدم های رو به دوربين و گفتار متن مستندواری که تا آن زمان در فيلم داستانی و کمدی تجربه نشده بود، در کنار نوع پرداخت ارتباط خاص ويرجيل (با بازی درخشان خود آلن) و همسرش لوييز (جنت مارگولين) ، کلی نوآوری و طراوت سبکی دارد.
يکی از ويژگی های عالی فيلم در پرداخت همين ارتباط، اين است که درست همان احتمالات بدبينانه آنی هال و سايه ها ومه و زن و شوهرها و جنايات و جنحه و آليس و هر فيلم ديگر استاد که به «روانشناسی روابط عاطفی » زمانه می پردازند، در آن نهان است .
صحنه آماده شدن ويرجيل برای اين که سر اولين قرار جدی اش با لوييز برود، اوج اين ظريف کاری بدبينانه است: بعد از انبوهی کار احمقانه مثل برداشتن کفش واکس خورده اش از جای يخی يخچال و ور رفتن با شير و لوله های خراب دستشويی و وان حمام، جلوی آينه می ايستد و در نمايی بسته که فقط سر و صورت اش در آن است، با نگاه و لبخندی پر از احساس «خوش تيپی» ، به خودش در آينه نگاه می کند و دستی به يقه کت و گره کراوات اش می زند. بعد، در اوج بازی آلن به عنوان «کمدين» (عنوانی که از آنی هال به بعد، از يادآوری اش نفرت داشت)، ويرجيل سعی می کند عينک اش را با همان افه ها و اداها، از چشم بردارد و توی جيب کت اش بگذارد. ولی چشم هايش آن قدر ضعيف است که در فاصله چند سانتی صورت تا جيب، نمی تواند ببيند و جيب را پيدا کند! اما اوج بازی آلن چند لحظه بعد است: ويرجيل از در بيرون می رود و زود برمی گردد و در نمايی بازتر، می بينيم که ويرجيل با همان کت و کراوات، حوله ای را دور پاهايش بسته و کل احساس خوش تيپی اش ،مضحک می شود.
کار استادانه آلن بازيگر اين است که برای بيشتر خنده گرفتن از تماشاگر فيلم آلن کارگردان، به جای هر حرکت خنده آور، اين بخش آخر را عادی و بی تأکيد و بدون جاخوردن ويرجيل از اين که حوله به پا بيرون رفته، بازی می کند. اين آگاهی او به سر و ريخت واقعی اش، هم آن بدبينی فيلم به رابطه ای که از اول با ادا و وانمود و دروغ شروع شده را نشان می دهد(ويرجيل به لوييز نگفته که دزد است) و هم غافلگيری ما را از اين سر و وضع و تضاد آن با ادا و اطوار و «ژست» قبلی، مضاعف می کند.
 
     
     
 
 
  بازیگری   تئاتر   گفتگو   گزارش   مقاله ها   نقد فیلم غیر ایرانی   نقد فیلم ایرانی  
 
صفحه اول
الف . ب . پ . ت . ث . ج . چ . ح . خ . د . ذ . ر . ز . ژ . س . ش . ص . ض . ط . ظ . ع . غ . ف . ق . ک . گ . ل . م . ن . و . ه . ی
  تماس   کارنامه   ترین ها   ورزش   دوبله   تک یادداشت ها   مجموعه یادداشت ها  
Copyright © 2012 Amir Pouria Inc. All rights reserved | Best View With 1024*768