جایی در اواسط فیلم صد سال به این سال ها ساختۀ سامان مقدم که همچنان قربانی تعصبات مسئولان باقی مانده و به نمایش در نیامده، ایران خانم/ فاطمه (سیمین) معتمد آریا در دستشویی خانۀ خود که از لای در نیمه بازش او را می بینیم، در واکنش به شهادت پسرِ به سربازی رفته اش(امیر حسین آرمان) در جنگ، بی آن که به طور کامل در تصویر دیده شود، چنان جلوه گاه شکوهمندی از ضجه و اندوه فراتر از حد تحمل یک مادر به راه می اندازد که لحظه ای پیش خودم گفتم او و بازی اش مثلاً از آن چشمانِ خون افتاده از اشک و اندوه مریل استریپ در نقش اسکار گرفتۀ فیلم انتخاب سوفی چه کم دارند؟ در این جا بدون من، نقش مادر احسان (صابر ابر) و یلدا (نگار جواهریان) که او بازی اش می کند، هم همان رنج و سختی های مادرانه را در خود دارد، هم نوعی تلاش برای پر کردن جای پدر به عنوان کسی که فراتر از جنبه های اقتصادی می خواهد خانواده اش را مدیریت روانی و روحیه ای کند، و هم نوعی خل وضعی بسیار معصومانه با زیاد حرف زدن و به همه چیز بند کردن و هر توصیه ای را بارها تکرار کردن و بیش از حد نگران بودن و اینها؛ که بسیار در اطراف مان و به ندرت در سینمای ایران نمونۀ آدم هایی از این دست را دیده ایم. این ویژگی ها که در ظاهر، گاه متناقض با هم به چشم می آیند یا دست کم ربط مستقیمی به هم ندارند، در بازی معتمدآریا طوری نهان می شوند که بینندۀ نادقیق اصلاً متوجه جدا بودن شان از هم، نمی شود. به نظر می رسد این آدمی است که از فرط سادگی و خوشدلی، می تواند همین حالا در واکنش به وضعیت فیزیکی دخترش و تأثیر آن بر زندگی اجتماعی او، به گریه بیفتد و همین لحظۀ بعد، برق امید و ذوق زدگی نسبت به آینده و ازدواج او در چشمانش موج بزند. چنین نوسان های سهمگینی را معتمدآریا به اندازۀ بال سنجاقک، نامرئی می کند و با همین گونه گونی های دم به دم، بدون واسطه های آزاردهنده ای مثل مقدمه گذاری های روانشناسانۀ کلیشه ای یا نقطه گذاری های بازیگران سطحی نگر، به اجرا می گذارد. و اتفاقاً برخلاف برخی اشاره ها، این خصوصیات با وجود نزدیکی های کلی به شخصیت آماندا مادر تام و لورا در منبع اقتباس فیلم یعنی نمایشنامۀ «باغ وحش شیشه ای» تنسی ویلیامز، به شدت «ایرانی» و ملموس و دارای ما به ازای عینی در جامعۀ امروز و این جاست چون از نوع خل واری ِ روانشناسانۀ ویلیامز فاصله گرفته و با متن و هدایت بهرام توکلی و بازی معتمدآریا، به ضربان زندگی روزمرۀ ایرانی این طبقه نزدیک شده است.