دربارۀ پرویز پرستویی به عنوان رکورددار سیمرغ بازیگر مرد: فقط از روی دستخط خودم...
ماهنامه سینمایی فیلم
نیمۀ بهمن ماه 1390/ ویژه نامۀ سی امین جشنوارۀ فیلم فجر
  [ PDF فایل ]  
     
 
این مقاله برای مجموعه ای به کوشش مینا اکبری دربارۀ رکوردداران جوایز سی سال برگزاری جشنوارۀ فیلم فجر در شمارۀ ویژۀ سی امین دورۀ این جشنواره نوشته شد.
*
*
برای جشنواره ای که در دوران سی سالۀ سابقۀ خود، بسته به سیاست ها و مصلحت ها و تبعیض های آشکار و پنهان وقت، تصمیم های غیرقابل درکی مانند کاندیدا نکردن سوسن تسلیمی برای بازی در سه نقش متفاوت شاید وقتی دیگر بیضایی (که هر کدام شان، حتی نقش کوتاه مادر در سکانس صامت اواخر فیلم می توانست برای دریافت جایزه کافی باشد) یا اهدای جایزه بهترین فیلم به پرواز در شب (که خود مرحوم ملاقلی پور در سال های دهۀ آخر عمر کوتاهش مدام از شعاری بودن آن می نالید) در حضور شاهکارهایی چون ناخدا خورشید، اجاره نشین ها و شبح کژدم در دورۀ پنجم را به ثبت رسانده، این که رکورد دریافت جایزۀ بهترین بازیگر مردش در اختیار پرویز پرستویی باشد، مایۀ مباهات است. در واقع پرستویی و طیف گوناگون بازی ها و نقش های مؤثرش در جایگاهی می ایستند که هیچ تغییری در ترکیب و سمت و سوی سلیقه ها و گرایش های سیاسی هیأت داوران (که گاه این آخری بیش از سلیقه، تعیین کننده است) یا هیچ یک از تغییرات کلان و کلی تر در سیستم مدیریتی جشنواره و معاونت سینمایی، هرگز نتوانسته مانع تحسین کار او شود. این در حالی است که تازه برخی نقش آفرینی های خاص او مانند آدم برفی یا مرد عوضی در بخش مسابقۀ جشنواره داوری نشدند و محافظه کاری های معمول جشنواره فجر که تصور می کند اهدای جایزۀ بازیگری به هر نقشی یعنی تأیید تمام ویژگی های اخلاقی و فردی آن نقش، باعث شد که جایزۀ بدیهی پرستویی برای ایفای نقش رضا مثقالی در مارمولک به عنوان بهترین بازیگر نقش اصلی مرد، به جایزۀ ویژۀ هیأت داوران که عموماً در جشنواره های جهانی به سازندۀ یک فیلم تعلق می گیرد (و نه بازیگر) تغییر یابد. در غیر این صورت، جوایز بازیگری پرستویی به طور طبیعی از این تعداد هم بیشتر بود.
اما به عبارتی بازگردیم که در وصف کار پرستویی و دلیل جوایز و کاندیداتوری هایش به کار بردم: «طیف گوناگون بازی ها و نقش های مؤثر». این «طیف»، فارغ از این که کدام بازی ها جایزۀ جشنواره را گرفته اند، از کمدی موقعیت مرتبط با جنگ و جبهه یعنی لیلی با من است تا کمدی فانتزی متکی به اغراق های آگاهانه یعنی مرد عوضی تا درام های درگیرکننده مانند آژانس شیشه ای تا فضاهای تمثیلی غریبی مثل روبان قرمز تا نقش هایی بدون شباهت به این موارد از قبیل روانی، آدم برفی، کافه ترانزیت، صد سال به این سال ها، بیست و شکار (از بازی های کمتردیده شده اما کامل پرستویی و زنده یاد شکیبایی)، هر بار با ویژگی های کلی و نیز جزئیاتی غافلگیرکننده و دور از حدس و پیش بینی تماشاگری که روند کار او را دنبال می کرد، همراه بود. می توان گفت این ویژگی چهره و فیزیک پرستویی که مثلاً مانند تام هنکس یا داستین هافمن، از ساده لوح ترین نقش ها تا چندلایه ترین آدم ها را «می توان» در قالب ظاهری اش باور کرد (در حالی که مثلاً ظاهر و تأثیر حضور فیزیکی مارلون براندو، مارچلو ماسترویانی یا رضا کیانیان به گونه ای است که هر کاری کنند، «نمی توان») به کامل ترین شکل ممکن و با بیشترین تنوعی که بضاعت این سینما فرصتش را به بازیگر می بخشد، در انتخاب و ایفای نقش های او مورد استفادۀ درست قرار گرفته است. اما در شماری از نقش های پرستویی که اتفاقاً با ترکیبی از کیفیت نقش آفرینی و سیاست های روز، مورد ستایش دوره های مختلف جشنواره بوده اند و در فهرست اجمالی قبلی نام شان را نیاوردم، نه تنها چنین تنوعی در تصمیم به اجرای نقش به چشم نمی خورد، بلکه حتی در شیوه های اجرایی هم جز همان خشم ها و فریادها و عصبیت ها که از موج مرده همچون عارضه ای مداوم در کار پرستویی نمایان شد، جز همان اشکی که در چشم حلقه می زند و آن لحظۀ اثرگذاری که هم با مهارت تکنیکی و هم کنترل حسی پرستویی، فرو می چکد، که تقریباً همه در بزرگ ترین نقش اینچینی او یعنی حاج کاظم آژانس شیشه ای به غایت خود رسیده بودند، برای او چالش و دستاوردی به همراه ندارند. نقش های هرچند سیمرغ گرفتۀ پرستویی در بید مجنون و به نام پدر یا نمونه های ژنریک آنها در پاداش سکوت و سیزده59، هرگز امتیازی به کارنامۀ پرستویی نمی افزایند. این در شرایطی است که چیره دستی پرستویی و محبوبیت همچنان محفوظ او نزد مردم و سینماروها و پیگیران جدی سینمای ایران، مدت هاست که پذیرش و ایفای هر نقشی توسط او را به سرفصل مهمی برای این سینما و برای توجه به فیلمی که او در آن بازی می کند، بدل کرده است. در حقیقت می توان گفت با انتخاب هر نقش جاری و معمول و مکرر که بار دیگر تصویر «رزمندۀ غمگین» را روانۀ پردۀ سینما می کنند، پرستویی و فیلمساز مرتکب این تکرار و استفاده از نقش و بازیگر «امتحان پس داده»، دارند امکان یک تجربۀ تازه و ماندگار را از تاریخ سینمای ما می گیرند. این دیگر فقط یک تصمیم شخصی و انتخاب حرفه ای نیست که احیاناً فقط در یک سال و مقطع گذرا اتفاق بیفتد. بلکه کاهش و فرسایش قابلیت های بالقوه ای است که سینمای ایران برای پربارتر کردن تاریخچۀ نحیف خود در اختیار دارد. واقعاً مگر چند بازیگر دیگر داریم که مانند پرستویی برای بسیاری از مردم باسلیقه و اهل فرهنگ، تنها علت پا گذاشتن به سالن های سینما باشند؟ و برای برخی از آنها که نوستالژی بازند و به سختی بازیگری از نسل های بعد از انقلاب را در کنار کسی با سوابق بهروز وثوقی می پذیرند، مانند پرستویی تنها بازیگر تثبیت شدۀ این دوران باشند و نام شان در کنار همان قدیمی های جای گرفته در حافظۀ تاریخی مردم و سینمای ایران بیاید؟
در واکنش به انتقادهایی از این دست، پرستویی همواره در مصاحبه های خود با تعصبی بیش از سازندگان این فیلم ها از حاصل کار با عصبیت دفاع کرده و حتی تکرار نقش رزمندۀ ترحم طلب را به شیوه ای لجاجت آمیز، همچنان لازم و واجب دانسته است. اما با تمام تأثیری که سکوت، نگاه ها، طرز راه رفتن و حتی خشک شدن بزاق دهان و به سختی حرف زدن او در نقش سردارِ از کما برگشتۀ جنگ در سیزده59 دارد، نمی توان از آن به عنوان اتفاقی تازه و تکان دهنده در کارنامۀ او حرف زد یا به وجد آمد. تأثیر این گونه نقش ها و آدم ها و قصه ها بر تماشاگر حتی فهیم نیز روز به روز در حال کاهش است؛ چون دیگر همۀ زوایای این گردش تدریجی اجتماعی از سال های پایان یافتن جنگ تا امروز که نزدیک به یک و نیم دهه از آن روزها می گذرد، در فیلم های مختلف به تصویر درآمده و بعید به نظر می رسد نکتۀ تازه و نامکشوف و ناگفته ای از این حس ها و انسانیت ها و رنج ها باقی مانده باشد. حتی وقتی در اختتامیۀ جشنوارۀ شهر امسال، بسیاری از سینماگران و تئاتری های صاحبنظر تنها برای تماشای شش قطعۀ نمایشی به قلم و کارگردانی محمد رحمانیان در این مراسم حاضر می شوند و می بینند بیش از نیمی از این قطعات باز می خواهند همان نقش و اهمیت و حالا جداافتادگی رزمندگان سال های دور را به یادمان بیاورند، با نوعی سرخوردگی حاصل از تکرار بیش از حد موضوع و اصرار در یادآوری سماجت آمیز و نصیحتگرانۀ آن، مراسم را به پایان می برند. این بیرحمی زمان یا بی عاطفه گی مردمان نیست که رمق و جان و تأثیر این روایات را گرفته. بلکه تکرار بیش از حد و بی طراوت آنها توسط همان هایی است که پیوسته نگران فراموش شدن آن رشادت ها هستند؛ اما با نوع انتخاب و کار خود دارند بیشتر به دلزدگی مخاطب از قصه های مکرر و ژنریک، دامن می زنند. و هیچ دوست ندارم که بگویم یکی از محبوب ترین بازیگران و اصلاً سینماگران تاریخ مان برای من که پرویز پرستویی باشد، از مهم ترین افراد سهیم در این کاهش تأثیر است.
از دو فیلم امسال او که بناست در جشنوارۀ سی ام هم به نمایش درآیند، یکی یعنی خرس ساختۀ خسرو معصومی بار دیگر دربارۀ یک رزمندۀ سابق است که پس از سال ها به دیارش باز می گردد! در داستان فیلم دیگر او یعنی من و زیبا ساختۀ فریدون حسن پور هم البته عنصر تماتیک و عاطفی «احساس گناه» که در برخی از همان نقش های آشنا و گریان او تکرار می شد، باز حضور دارد اما می توانم دست کم امیدوار بمانم که این یکی دیگر اندکی با آن نمونه های ژنریک، تفاوت ماهیتی داشته باشد. این به معنای بختی است که برای افزودن برگ زرین دیگری به تاریخ بازیگری در این سینما خواهیم داشت. یادم می آید که وقتی با پرستویی بعد از بازی درخشانش به نقش فرانکی شلتون طرفدار دوآتشۀ منچستریونایتد و نمایندۀ تعصب کور در همۀ دنیا و همۀ تاریخ بشر در تئاتر فنز محمد رحمانیان گفت و گو کردم، می گفت که عادت دارد برای خوب خواندن و خوب اخت شدن با شخصیت، اغلب اوقات متن را بار دیگر با دستخط خودش و با قلم هایی به رنگ های مختلف برای دیالوگ و توصیف صحنه و غیره، بازنویسی می کند و با این متن شخصی خودش کار و تمرین می کند. انگار این «دستخط خود»، کمک می کند تا به روشی شخصی تر و درونی تر، به خود نقش نزدیک شود. حالا که او چند سالی است حرف هیچ کدام از این همه دوستدار خودش و کارش را گوش نمی سپارد و همچنان به همان یک نقشی که در ایفایش بی رقیب و بی همتاست، بسنده می کند، بی اختیار به یاد همان روش و رویکرد می افتم: گویا استناد و اتکای صرف به دستخط خود، روش جاری او در همۀ انتخاب ها و اجزای کارش شده؛ نه فقط در بازخوانی درست تر متن.
 
     
     
 
 
  بازیگری   تئاتر   گفتگو   گزارش   مقاله ها   نقد فیلم غیر ایرانی   نقد فیلم ایرانی  
 
صفحه اول
الف . ب . پ . ت . ث . ج . چ . ح . خ . د . ذ . ر . ز . ژ . س . ش . ص . ض . ط . ظ . ع . غ . ف . ق . ک . گ . ل . م . ن . و . ه . ی
  تماس   کارنامه   ترین ها   ورزش   دوبله   تک یادداشت ها   مجموعه یادداشت ها  
Copyright © 2012 Amir Pouria Inc. All rights reserved | Best View With 1024*768