این نوشته، نقد فیلم به مفهوم معمول اش نیست. یادداشتی است دربارۀ وجهی از موضوع «امنیت سایبری» در فیلم «او/Her» برای نشریه ای که عنوانش نشان دهندۀ دامنۀ موضوعی آن است.
*
*
یکی از معضلات همیشگی مباحث تخصصی در هر زمینه ای، نگرشی است که می توان با تعبیر «متوقف در مراحل آکادمیک» از آن یاد کرد. نگرشی که نمی خواهد یا نمی تواند بخش کاملاً کارشناسانۀ مباحث را که فقط برای اهالی دارای دانش و شناخت در آن زمینۀ فنی، هنری، علمی یا فلسفی به خصوص، قابل درک است، به بخش بس گسترده تری که در دل زندگی انسانی و اجتماعی تعریف می شود، پیوند بزند. در حقیقت این جا تناقضی بنیادین، مشهود است: اگر بنا باشد مباحث تخصصی هر عرصه، تنها به کار کسانی بیاید که کارشناس آن عرصه اند، دامنه ای برای گسترش آن مباحث در جامعه و احیاناً ایجاد کنجکاوی در مردمی که خبرۀ آن عرصه نیستند، گشوده نمی شود. در حالی که با اتصال هر مبحثی به کارکردها و جلوه های عینی آن در زیست مردم، در روزمره و محاوره و ضربان زندگی جاری معاصر، می توان مبحث را از جلوۀ کارشناسانۀ صرف، ارتقاء داد و البته با حفظ مبانی فنی، هنری و غیره، هر سرفصلی را از قالب «قابل درک برای اهل فن» به «قابل لمس برای علاقه مندان» آن زمینه، بدل سازد.
کوشش این مجموعه نوشته ها و گاه هم گفت و گوها برای پیگیری سرنخ ها و سرفصل هایی از مباحث مربوط به امنیت و حفاظت در فیلم های سینمایی و گاه هم مجموعه های تلویزیونی، از همین جنس است. قصد داریم به نبض «زندگی» شخصیت های فیلم ها بپردازیم و ببینیم کجاها هم سو و هم آهنگ با کوشش های جدی برای حفظ امنیت حقیقی و همه جانبه پیش می رود. بدیهی است که وقتی به سراغ خود زندگی و روایات مختلف آن می رویم، دیگر مفهوم امنیت و حفاظت از شکل نظری و صد در صد تخصصی خود خارج می شود و به زمینه هایی که در عرف و سنت و مناسبات اجتماعی و فرهنگی نقش دارند ولی ظاهراً ربطی به مسائل تخصصی حوزۀ حفاظت و حراست ندارند، وصل خواهد شد. از آن جمله می توان به تعبیر عمومی موجود از واژۀ «حریم» زندگی آدم ها، از صحت و سقم برداشتی که مردم به طور معمول از مفهوم «جاسوسی» و گسترۀ شمول اش در ذهن شان ساخته اند یا مثلاً از این که رفتارهای افراطی محتاطانه تا چه حد می توانند به جای حفظ امنیت، به عامل نقض غرض بدل شوند و علیه آرامش و امن فردی آدمی عمل کنند، اشاره کرد.
فیلم هایی را به فراخور هر بحث، به عنوان محور نوشته هایمان در صفحۀ «سینما، زندگی و امنیت» برمی گزینیم که ممکن است از سینمای ایران یا جهان، از نمونه های متأخر و جدید تا فیلم های قدیمی و کلاسیک و از فیلم های مهجور تا مشهور، طیف وسیعی را در برگیرد. تذکر این نکته ضروری است که فیلم ها هرگز به قصد طرح و ارائۀ نکات امنیتی و حفاظتی ساخته نشده اند و نمی شوند. و اساساً هر کس در هر گوشه ای تصمیم به فیلم ساختن گرفت تا چنین «پیام»های مشخص و مستقیمی را به مخاطب منتقل کند، حتماً بر اثر ناهمخوانی «روح» روایت سینمایی با سفتی و سختی و خشکی و بی انعطافی این مباحث، به حاصلی نارسا و ناکامل رسید. اما تلاش برای بازبینی و ارزیابی وجوه مرتبط با امنیت زیستی در فیلم ها و زندگی شخصیت های سینمایی، می تواند کوششی جذاب و چالش برانگیز باشد.
*
*
در میان شاخه های گوناگون جوایز آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا که سال های سال است با نام جایزۀ اسکار به برگزیدگان این آکادمی اهدا می شود، تنها یک جایزه وجود دارد که عنوان و – انتظار می رود که – مصداق اش به اصالت و بداعت به کار رفته در اثر سینمایی، به طور مستقیم بها می دهد: اسکار بهترین فیلمنامۀ تألیفی. ظاهراً واژۀ «تألیفی» تنها ناظر بر یک مسئلۀ حقوقی مربوط به منبع اثر است و در مقابل جایزۀ دیگر فیلمنامه یعنی بهترین فیلمنامۀ اقتباسی قرار می گیرد و مقصودش این است که فیلمنامه از منبعی مانند داستان کوتاه، رمان، نمایشنامه یا حتی گزارش های خبری و مطبوعاتی، برگرفته نشده. اما در عین حال، مفهوم کلمۀ «اریژینال»، به میزان اصالت و طروات و نوآوری جاری در تراوشات ذهنی نویسندۀ فیلمنامۀ تألیفی/اریژینال، اشاره دارد. گویی هر چه فیلمنامه و ایده ها و سیر وقایع اش به گونه ای باشد که پیش از آن مشابه اش کمتر دیده شده، با «تألیف» اصیل تری مواجهیم.
در مورد فیلم «او/Her» (نویسنده و کارگردان: اسپایک جونز، 2013) که در آخرین دورۀ برگزارشدۀ مراسم آکادمی، اسکار بهترین فیلمنامۀ تألیفی را از آن ِ خود کرد، از منظر بحث ما درصفحۀ «سینما، زندگی و امنیت»، شرایط ویژه ای به چشم می خورد: فیلم و ایدۀ اصلی اش یعنی آشنایی و ارتباط مجازی بین مردی تنها به اسم تئودور (با بازی یواخین فینیکس) و یک رایانه/سیستم عامل هوشمند که به خواست خود مرد، مؤنث طراحی شده و اسمش سامانتا (با صدای اسکارلت جوهانسون) است و جز یک صدا و البته ذهن باهوش، جسمانیت و عینیتی ندارد، البته فکر بسیار خاص و بی سابقه ای است. ولی برای ما که داریم از دریچۀ مبحث حافظت سایبری به آن می نگریم، مثلاً برای دست اندرکاران پلیس فتا، می تواند ماجرایی بس تکراشونده و حتی بخشی از مشاهدات روزمره به شمار آید! در نتیجه، می توان گفت که اتفاقاً «او/Her» دامنۀ موضوعی بسیار مهمی در دنیای امروز و فضای مجازی و زندگی در دوران همه گیری ِ کاربرد وب و اینترنت را انتخاب کرده است: تعمیم پذیری و جهانشمولی وضعیتی که شخصیت اصلی فیلم دارد، نشان خصلت آینه واری است که فیلم در برابر دنیای معاصر از خود نشان می دهد.
نکتۀ بسیار کلیدی در مورد «او/Her» که عموماً به آن توجهی نمی شود، گرایش های رفتاری و فردی شخصیت تئودور است که اساساً آمادگی لذت نبردن از زندگی، در عالم مجاز و خیال پرسه زدن و رنج تنهایی برخود هموار داشتن را دارد. آدمی است که با وجود اطمینان به ناهمگونی خود و همسر متقاضی طلاق اش، شاید به سیاق مردان ایرانی بسیاری که همه دیده ایم و علیرغم اصرار و تأکید همسرشان، نمی خواهند وارد پروسۀ طلاق شوند و به زور نگه داشتن زندگی زناشویی هر چند کابوس وار و نامتعادل شان را به هر قیمتی که شده، ترجیح می دهند، تئودور هم می گوید آمادگی طلاق را ندارد؛ هرچند که مدت هاست جدا از او و تنها زندگی می کند. با وجود شغل بسیار مرتبط با آن عشق مجازی و واهی که درگیرش می شود یعنی نگارش نامه های تبریک و پوزش و غیره میان زوج ها، عشاق و بستگان مختلف، یک چندم ِ آن قدرت آرایش کلمات در نامه نگاری مجازی را در زندگی واقعی اش ندارد و در رویارویی با زن تنهامانده و غمگینی از همکارانش (با بازی اِیمی آرچر)، معمولاً جز تقویت افسرده حالی او و بعد هم همصحبتی با او در مورد ارتباط مجازی مشابهی که او هم با یک رایانه دارد، کار و کمک دیگری از ذهن و زبان تئودور برنمی آید.
در نتیجه، اگر وضعیتی که تئودور در آن قرار دارد، به گمان بسیاری از مخاطبان فیلم به وضعیت و حس ها و عواطف خود آنها در دنیای عینی پیرامون شان شباهت هایی دارد، ما با زمانه و شرایط انسانی نگران کننده ای رو به روییم. چون روشن است که رنج های تنهایی آدم ها در مقیاسی گسترده، محصول نوع از پیش باخته گی و نگرش متمایل به لذت نبردن شان از زندگی است. این که اساساً «استفاده» از دنیای وب با «حل شدن» در آن چه تفاوت هایی دارد و این که دنیا و تنهایی آدم های فیلم «او/Her» تا چه اندازه به این کیفیت رایج در زمانۀ ما باز می گردد، البته که جای مکث و مکاشفه و بحث بیشتر دارد و امیدواریم در شماره های آتی به آن برسیم. اما نفس این که چه کس یا کسانی می توانند در دایرۀ شمول وضعیت خطرناک شخصیت اصلی این فیلم قرار بگیرند، یادآور عبارتی است که در آغاز بنا بود نام فیلم «آنی هال» (وودی آلن، 1977) باشد. این فیلم که همچنان از مهم ترین اجداد «او/Her» و هر فیلم دو لحنی رمانتیک/کمیک دربارۀ ناکامی های یک رابطۀ عاطفی به حساب می آید و بسیار آن را دائرة المعارف مناسبات و گرفت و گیرها و حسادت و حساسیت های میان زن و مرد در دنیای معاصر می دانند، در ابتدا به جای آن که نام و نام خانوادگی قهرمان زن داستان یعنی «آنی هال» را بر خود داشته باشد، نامش «آنهدونیا/anhedonia» بود! عنوانی عجیب که شاید در ابتدا تصور کنیم نام یک قلمرو پادشاهی قدیمی در اروپای سده های گذشته است؛ اما در اصل نوعی اختلال روانی و عاطفی است به معنای «ناتوانی در لذت بردن از آن چه لذتبخش است».
خوب در این عبارت دقیق شویم. نه تنها افراد بسیاری را دچار بارقه هایی از آن خواهیم یافت، بلکه حتی ممکن است با نگرشی در حوزۀ روانشناسی اجتماعی، بتوانیم ادعا کنیم بسیاری نهادها و مسندها در امروز و این جا، شرح وظایف و اصل و اساس عملکردشان بر همین امر یعنی تلاش برای توقف لذت از آن چه لذت بخش است، بنا نهاده شده. بنابراین، بیراه نیست اگر با این واقعیت قابل تأمل و نیازمند بررسی رو به روییم که حال و روز شخصیت اصلی «او/Her»، برای جوان ایرانی به شدت قابل درک و حتی قابل لمس است. گویی همگان به پاره هایی از «آنهدونیا» مبتلا شده ایم!