این یادداشت با عنوان فرعی «دربارۀ فصلی از دربارۀ الی...» برای معرفی فضا و حال و هوای فیلم با توصیف یک سکانس کلیدی و محوری آن برای خواننده و به هدف چاپ در شمارۀ ویژۀ ماهنامۀ فیلم برای بیست و هفتمین جشنوارۀ فیلم فجر نوشته شده بود. اما به دلیل این که مدیران سینمایی تا روز 19 بهمن ماه آن سال، نمایش این فیلم در جشنواره را بابت حضور گلشیفته فراهانی در آن منتفی اعلام کرده بودند، کل بخش مربوط به معرفی آن از ویژه نامۀ جشنوارۀ ماهنامه فیلم حذف شد و این یادداشت، بعدها همزمان با اکران فیلم در روزنامۀ اعتماد به چاپ رسید.
*
*
کار با جمع پرتعدادی از شخصیتها در فضایی محدود، همواره این خطر فرعی ولی مهم را دارد که اهمیت فردیت آدمها کاهش پیداکند؛ برخی بیهویت یا در مسیر درام، بیکاربرد به نظر برسند و برخی اصلاً قابلیت طرح پیدا نکنند. اما اصغر فرهادی در جایگاه فیلمنامهنویس، به شکلهایی و اصغر فرهادی به عنوان کارگردان، با توجهاتی کوشیدهاند هویت، فردیت و اهمیت همۀ شخصیتهای جماعت حاضر در ویلای ساحلی فیلم دربارۀ الی را حفظ کنند و بدون روشهای سنتی همچون تخصیص واحدهای روایی جداگانه به تک تک آدمها، در دل همان روایت جمعی طوری به هرکس بپردازند و ترسیماش کنند که در نیمۀ دوم فیلم، هر کدام از ما بینندهها میتوانیم بگوییم هر کدام از شخصیتها در چه موقعیتی چه رفتاری ممکن است بکند و چه ممکن است بگوید و چه انتظاری از کدام نمیرود و ... . یعنی تمام حدسیاتی که عموماً فقط دربارۀ شخصیت اصلی یک فیلم بر اساس شناختمان از او میتوانیم مطرح کنیم، این جا دربارۀ یکایک آدمها و حتی بچهها قابل طرح است.
زمینۀ این شناخت را عناصر مختلفی در چیدمان فیلمنامه و اجرای کارگردان و فیلمبردار و بازیگرانش فراهم میکند. یکی از این عناصر کلیدی، فصلی از نیمۀ نخست فیلم است که همۀ دوستان خانوادگی جمعشده در ویلا را یکجا و در حال بازی پانتومیم نشان میدهد. الی (ترانه علیدوستی) مادر معمولاً غایب یک شخصیت مشهور کارتونی را به عنوان سؤال پانتومیماش بازی میکند، منوچهر (احمد مهرانفر) با کلاه کابویی نام یک وسترن سرجو لئونه را سؤال بازیاش قرار میدهد، آرش (متین فتورهچی) که بچۀ پیمان (پیمان معادی) و شهره (مریلا زارعی) است تحت تأثیر پانتومیم الی، پدر را به عنوان سؤال انتخاب میکند، خود پیمان با عبارتی در اشاره به همسرش و دوستانش، همکلاسیهای دانشکده را میستاید و پانتومیم نازی (رعنا آزادیور) خوابی را تعریف میکند که در آن چیزی را از دست داده است.
اینها هر کدام میتوانند بامزه یا بیمزه باشند و حتی کل صحنه میتواند فقط کارکردی واقعنمایانه برای دستیابی به بیشترین میزان نزدیکی به زندگی جمعی جوان در ویلایی در شمال را پیداکند (خصلت واقعنمایی که به خودی خود در این سینما کمیاب است، برای دربارۀ الی یکی از کوچکترین دستاوردها به حساب میآید). اما در نیمۀ دوم و بعد از بروز وقایع پیشبینیناپذیر و – مهمتر- واکنشهای بسیار طبیعی ولی غریب یکایک آدمها نسبت به این وقایع، رگههای بسیار محو و خفیف و ظریفی از کاربرد هویتشناسانه و درامپردازانۀ تک تک آن لالبازیها روشن میشود: بازی الی به رابطۀ عاطفی فرزند و مادر، بازی منوچهر به سه خصلت ازلی/ابدی رفتارهای انسانی، بازی آرش به مرکزیت تأثیر یک نفر بر جمع، بازی پیمان به اساسی بودن دغدغۀ قضاوت در بخش بعد از روی دادن آن وقایع و بازی نازی به حس همگانی ترس از مرگ اشاره میکند. (ربط اینها به وقایع را طبعاً با تماشای فیلم به دست میآوریم). آدمها هم دارند خودشان را میشناسانند و هم نسبت خود و حتی بقیه را با الی تعریف میکنند. حتی نبودن سپیده (گلشیفته فراهانی) در بین اجراکنندگان این فصل هم به بلاتکلیفی ذهن و حس و برداشت این آدم نسبت به الی، ربط پیدامیکند؛ با این که خود او الی را به جمع دعوت کرده است.
اهمیت فصل پانتومیم را قاعدتاً در نوبت دوم تماشای دربارۀ الی بیشتر مییابیم. چون آن تصاویر هم عجیب و هم بسیار قابل انتظار هر شخصیت را در نیمۀ دوم، یک بار دیدهایم و حالا به خط و ربط میان بازی و اشارۀ هر کس در صحنۀ پانتومیم با تصویر واقعی خودش و جمع در نیمۀ دوم، پی میبریم. در تماشای اول، توصیهام این است که بر فصل دیگری متمرکز شوید که باز محورش یک بازی است و دلیل اهمیتاش را به سود این فیلم محبوبم این جا لو نمیدهم: فصل بادبادکبازی الی که تقریباً درست میانۀ فیلم میآید و تغییر کامل فضای سرخوش بخش اول به جدلها و بهتهای بخش دوم، با پرداخت مرموز این فصل هم عینی و ساده و هم هراسآور و نامعمول، امکانپذیر میشود.