این یادداشت با عنوان «یکی دیگر از دستاوردهای جانبی موفقیت فرهادی: رفع حسادت» در اواسط دوران اکران عمومی فیلم به چاپ رسید؛ زمانی که هنوز سیر حسادت های آشکار و مکتوب و عجیب از سوی بسیاری بر سر او نازل نشده بود!
*
*
همه می دانیم که داریم در سینما و به طور کلی جامعۀ هنری حسودی کار و زندگی می کنیم. حسادت ورزیدن در این تعبیر مشخص یعنی آن که فیلمی را می بینیم و تقاوت و تمایزش نسبت به هنجارها و سطح این سینمای لاغر و طفلکی را تشخیص می دهیم اما تلاش می کنیم از آن خوش مان نیاید و بی استدلال درست، ساز مخالف کوک کنیم. این را خارج از از صفحات این مجلۀ تخصصی که مثل نوعی فضای درون گروهی است و از جمله جلوی اغیار – مثلاً در برنامه ای مثل «هفت»- نباید گفت تا به نفع نهادها و نگاه های دیگر و به زیان سینما تمام شود. ولی واقعیتی است که همه می دانیم؛ گاه از آن شرمسار و گاه هم دانسته یا ندانسته، دامن زنندۀ آنیم. حسادت ها در فضای این سینما به طور طبیعی با موفقیت های افراد یا با اقبال همه جانبۀ فیلم یا فیلمسازی نزد مردم، منتقدان و جرگه های خاص سینمایی مانند جشنواره ها و غیره، می تواند به اوج برسد. اما شگفت و شوق آور است که این همه را اصغر فرهادی با دربارۀ الی... و بیش از آن با جدایی نادر از سیمین به دست آورده؛ اما جز مواردی انگشت شمار و آشکارا تصمیم گیری شده که دست تطاول به خود گشاده اند و حرجی بر آنها نیست، عموماً درست برعکس، ستایش هایی در خور از جانب همکاران و سینماگران ایرانی دریافت کرده است. رخشان بنی اعتماد بعد از نمایش دربارۀ الی... در جشنوارۀ بیست و هفتم فجر گفته بود درستش این است که 12 سیمرغ بفرستید دم خانۀ فرهادی و خودتان را خلاص کنید. علی معلم با وجود جایگاه تهیه کنندگی نوشته بود اگر دربارۀ الی... یک ژنرال چهار ستاره است، باقی فیلم های این سینما مثل مجموعه ای سرباز صفر می مانند. بهمن فرمان آرا خاک آشنا را از میان فیلم های متقاضی معرفی به آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا خارج کرده بود و گفته بود به احترام دربارۀ الی... و ارزش هایش این تصمیم را گرفته. سیروس الوند با جدیت می گفت وقتی نسل فرهادی به دستاوردهایی در این ابعاد رسیده، «نسل ما باید بجنبد و بدود و بسازد». پیمان قاسم خانی با دیدن جدایی نادر از سیمین می گفت ما در بهترین فیلمنامه هایمان داریم یک پرسپولیس – استقلال نسبتاً زیبا می سازیم و فرهادی در لالیگای اسپانیا آن هم در بارسلونایش مشغول است. بازیگر ثابت سه فیلم اخراجی ها، محمدرضا شریفی نیا با وجود رقابت های ظاهری و غیره، در ستایش جدایی نادر از سیمین بعد از نمایش آن در جشنوارۀ بیست و نهم یادداشتی شعرگونه نوشت. همکاران مسعود کیمیایی با وجود خرسندی از جوایز فیلم جرم در جشنواره، هر جایزه ای را که به فیلم فرهادی داده می شد، «حلال تر از شیر مادر» می دانستند. و در مراسم تقدیر از فرهادی و بازیگران ستایش شدۀ برلیناله که در خانۀ سینما برپا شد، از عباس کیارستمی تا فرمان آرا تا فرهاد توحیدی تا جعفر پناهی و دیگران، تقریباً همه بابت علاقه به فیلم در مراسم حضور یافته بودند؛ وگر نه این سینما معمولاً فقط بابت همبستگی صنفی نمی تواند آدم ها را به تحسین مشترک اثری وادارد. تردیدی نیست که شخصیت متین و بی حسادت خود فرهادی هم در شکل گیری این مناسبات نقش داشته، اما اگر فیلم هایش در این حد و با این تأثیرگذاری نوشته و ساخته نمی شدند، شخصیتی با متانت ده برابر این هم به تنهایی نمی توانست به درمان موقت بیماری حسادت من و ما نائل آید. حتی منتقدان هم غالباً بهترین نوشته هایشان را دربارۀ فیلم هایی در این سطح می نویسند و این جاست که می شود دید سینمای درست، حال همه را خوب می کند.