فیلمنامهنویس و نمایشنامهنویس بزرگی که برای نگارش متن نمایش و فیلم مردی برای تمام فصول اسکار فیلمنامه سال 1966 را از آن خود کرد. با نام کامل رابرت آکستون بولت در 15 آگوست 1924 در سیلز در ایالت منچستر کشور انگلستان به دنیا آمد. او که فرزند یک مغازهدار معمولی بود، به مدرسه گرامر منچستر رفت. اما بعدها اقرار کرد که از فرصت و موقعیتش در این مدرسه، بهره ناچیزی برد. در آغاز جوانی در یک دفتر بیمه مشغول به کار شد. ولی مدتی بعد وارد دانشگاه منچستر شد و در رشته تاریخ تحصیل کرد. ادامه تحصیل او در دانشگاه اکستیر، به یک سال معلمی در مدرسه کوچکی در مناطق روستایی دیوون انجامید و بعد با هفت سال معلمی در میلفیلد، ادامه یافت.
در طول همین سالهای تدریس بود که رابرت بولت برای رادیو دهها نمایشنامه نوشت که همه اجرا و پخش شد. به دنبال موفقیت یکی از نمایشنامههایش به نام شکوفایی گیلاس پس از اجرای صحنهای در سالنهای تئاتر لندن، تمام وقت خود را صرف نوشتن کرد و در سال 1960، دو نمایشنامهاش به نامهای ببر و اسب و مردی برای تمام فصول همزمان در وستاند به روی صحنه رفت و به توفیق حیرتانگیزی دست یافت. در حالی که در سال 1959، فیلمی به نام Bluhende Traume براسا یکی از نمایشنامههای بولت ساخته شده بود. او نخستین فیلمنامه خود را برا فیلم عظیم لورنس عربستان (1962) نوشت که در همان ابتدای مسیر، نامزدی جایزه اسکار را برایش به ارمغان آورد و به یکی از بهترین فیلمهای دیوید لین کبیر بدل شد. همکاری او و لین با فیلم دکتر ژیواگو (1965) ادامه یافت و این بار، بولت در دومین تجربه نگارش فیلمنامه در طول زندگیاش، برنده جایزه اسکار شد.
در سال 1966، فیلمی که فرد زینهمان براساس فیلمنامه بولت ساخت، اغلب اسکارهای اصلی را ربود و از جمله، متن اقتباسی بولت برپایه نمایشنامه مردی برای تمام فصول خودش، بار دیگر اسکار فیلمنامه را از آن او کرد. فیلمنامه بعدی بولت، باز هم، توسط دیوید لین به فیلمی ماندگار بدل شد. دختر رایان (1970). دو سال بعد، بولت برای نخستین بار فیلمنامهای از خودش با نام لیدی کارولین لمب (1972) را کارگردانی کرد. فیلم اول بولت در اغلب بررسیهای انتقادی و تحلیلی، ناموفق و ضعیف ارزیابی شده و اتفاقاً مشکل اصلی آن را بیشتر به فیلمنامهاش مربوط دانستهاند که در اثر کاستیهای فراوان، ماجرای جدی ننگ و رسوایی همسر یک سیاستمدار انگلیسی به خاطر رابطه آشکارش با لرد بایرون را مضحک و خندهآور جلوه میدهد.
بولت با این شکست، دیگر هیچگاه فیلمی را جلوی دوربین نبرد و در عوض، بعد از سالها فاصله، با تلفیق دو فیلمنامه متفاوتی که در اصل برای دیوید لین نوشته بود، فیلمنامه شورش را اجرا کرد که راجر دانلدسون در 1984 و با استفاده از بازیگرانی چون مل گیبسون، آنتونی هاپکینز، ادوارد فاکس، دنیل دی لوییس، لیام نیسن و لارنس الیویر، آن را به یکی از بهترین فیلمهای خود بدل ساخت و دو سال بعد، رولند جافی را بهرهگیری از فیلمنامه درخشان بولت و حضور بازیگرانی چون رابرت دونیرو و جری آیرونز، همین کار را در فیلم مأموریت مذهبی (1986) انجام داد.
در سال 1991، وقتی دیوید لین از دنیا رفت، بولت داشت بر روی اقتباسی از «نوسترامو» اثر جوزف کنراد کار میکرد تا لین آن را بسازد. همان سال، یکی از آثار بولت با عنوان بدون هشدار: سرگذشت جیمز برادی در قالب تئاتر تلویزیونی اجرا و پخش شد. این عملاً آخرین کاری بود که براساس متنی از رابرت بولت ساخته شد.
چهار سال بعد، در دوازدهم فوریه 1995، بولت در 71 سالگی در پترزفیلد در ایالت همپشایر انگلستان درگذشت. او چهار بار ازدواج کرد که دو بار از این چهار بار، با یک ستاره سینما و تئاتر بود: او یک بار در سال 1967 با سارا مایلز، بازیگر مشهور انگلیسی فیلمهایی چون پیشخدمت (جوزف لوزی، 1963)، آگراندیسمان (میکل آنجلو آنتونیونی، 1966) و دختر رایان ازدواج کرد و در سال 1976، چهار سال بعد از تولد فرزند مشترکشان بن بولت، از او جدا شد. اما بعدها و در 1988، بار دیگر با سارا مایلز ازدواج کرد و از آن موقع تا زمان مرگش، هفت سال پایانی زندگی خود را در کنار او گذراند. سارا مایلز در ضمن نقش اصلی تنها فیلم بولت، لیدی کارولین لمب را ایفا کرد و پس از درگذشت او، دیگر ازدواج نکرد.
رابرت آکستون بولت در تمام دوران فعالیتش در سینما، هرگز یک فیلمنامهنویس حرفهای نبود و این کار را شغل خود نمیدانست. در همه آن سالها تنها شش فیلمنامه نوشت و یک فیلم ساخت، اما تقریباً همیشه میتوانید نامش را در فهرست بزرگترین فیلمنامهنویسان تاریخ سینما ببینید. دو شخصیت بسیار پیچیدهای که دو فیلمنامه مردی برای تمام فصول و لورنس عربستان آفرید (توماس مور / پل اسکافیلد و تی.ای.لورنس / پیتر اوتول). هنوز به منزله نمونههای متعالی و استثنایی پرداخت کاراکتر قهرمان، قابلیت آموزشی دارد و مجموعۀ آثار کمشمار او را میتوان مدرسهای ابدی برای فراگیری اصول کلی و شیوههای خاص پردازش درام، پیشبرد وقایع مختلف و پراکنده به شکلی منسجم و متمرکز بر خط اصلی روایت، ایجاد کشمکشهای درخشان و نهفته در بین شخصیتها و سرانجام نگارش دیالوگهای پرمغز و عمیق ولی راحت و باورپذیر در دل مکالمات جاری و عادی روزمره به حساب آورد. بولت در عرصۀ فیلمنامهنویسی، به قرینۀ نام بزرگترین شاهکارش، مردی است برای تمام فصول، برای همیشه.