بازیگری   تئاتر   گفتگو   گزارش   مقاله ها   نقد فیلم غیر ایرانی   نقد فیلم ایرانی  
 
صفحه اول
الف . ب . پ . ت . ث . ج . چ . ح . خ . د . ذ . ر . ز . ژ . س . ش . ص . ض . ط . ظ . ع . غ . ف . ق . ک . گ . ل . م . ن . و . ه . ی
  تماس   کارنامه   ترین ها   ورزش   دوبله   تک یادداشت ها   مجموعه یادداشت ها  
Copyright © 2012 Amir Pouria Inc. All rights reserved | Best View With 1024*768
در روزهای آخر اسفند: یک اتفاق فرهنگی/اجتماعی
روزنامه اعتماد
اسفند ماه 1392
  [ PDF فایل ]  
     
 
این نوشته ها با عنوان "یادداشت های یک تماشاگر تئاتر" در صفحۀ آخر روزنامۀ اعتماد، با این توضیح آغازین همراه بودند:

این ستون هفتگی که به نمایش های اجراشده در کشور و رویدادهای مهم تئاتر روز می پردازد، به هیچ وجه داعیه و قصد «نقد» و تحلیل تفصیلی ندارد و بیشتر می کوشد در حد معرفی و یادآوری، به اشاره هایی چند بسنده کند.

***
در آن چه تحت عنوان «خاطرات» همگانی نسل ها در نهادها و رسانه های رسمی ما یادآوری می شود یا آن چه مدارس و نظام آموزشی می کوشند بچه ها و نوجوانان را به ثبت خاطراتش وادارند، بعضی پدیده ها هرگز وارد نمی شوند. هرگز شیطنت های دوران کودکی و لذتی که بچه ها از طراحی و بعد اجرای دسته جمعی این بازیگوشی ها می برند، موضوع برنامه های نمایشی تلویزیون برای کودکان نیست و هرگز کسی از این که نوجوانان چه میزان از انگیزۀ دبیرستان رفتن را نه در خود مدرسه و کلاس، بلکه در گشت و گذارها و روابط انسانی «مسیر» رفتن به مدرسه به دست می آورند، چیزی نمی گوید تا به منزلۀ خاطرۀ نوستالژیک نسل های مختلف، ثبت شود.
یکی از این خاطرات کم و بیش همگانی نسل های مختلف به ویژه در ساکنان شهرهای بزرگ و پایتخت، قطعات موسیقی غیرایرانی است که از دوره های مختلف می شنوند و به ذهن و ضمیر می سپارند. برخلاف تصور نگرش رسمی و آن چه همواره کوشیده القا کند، این گرایش نه ربط و دخلی به غرب زدگی ندارد و به سادگی، نتیجۀ جهانشمول بودن احساس های انسانی جاری در قطعات جاودانه شدۀ موسیقی قرن بیستم است که گاه دیگر از ابعاد اثر هنری فراتر رفته اند و وارد لحظه ها و دقایق عینی زندگی بشری شده اند.
این نکتۀ اجتماعی در تمام هنر و فرهنگ ما نادیده گرفته شده بود تا این روزهای آخر سال، محمد رحمانیان به عنوان درام پرداز، بستری برای یادآوری این خاطرات فراهم آورد تا بهروز صفاریان با تنظیم دقیق و دلنشینی از ده قطعۀ ماندگار در ذهن ها، صدا و حس غنی اشکان خطیبی و غزل شاکری (همان "گلنار" سال های نه چندان دور و نه چندان نزدیک فیلم نوستالژیک کامبوزیا پرتوی برای کودکان دهۀ شصت) و سه بانوی همخوان بس حرفه ای، «در روزهای آخر اسفند» را به انباشت خاطراتی ماندگار بدل کند. این همه نوستالژی مشترک که جوانان نسل های مختلف از بیتلز و لئونارد کوهن و آبا و فرانک سیناترا و گاه حتی از آهنگ هایی که خود و ملودی شان خاطره انگیزتر از نام و نشان سازندگان شان هستند – مانند Those were the days – دارند، این جا با بهانۀ دراماتیک به جا در دل نمایش می آیند و با شناخت حسرت ها و هجران های زندگی فرهاد مهراد/اسفندیار (خطیبی) و دوستان رفته اش و خانم دکتر (شاکری) و پدرش، حس و فضاسازی قطعات را هم در دل کار می آورد. در نتیجه، این فقط فهرست و کنسرتی از ده قطعۀ به یادماندنی نیست، بلکه جلوه ای از به هم آمیختگی اشعار و حال و هوای این قطعات با دریغ های زندگی دوستداران ایرانی شان است.
طولانی شدن مرحلۀ مقدمات ورود اسفند به مطب دکتر یا سیر تدریجی حرف های اولیۀ او و دکتر یا این که رضا یزدانی تنها قطعۀ بازخوانی شدۀ زنده یاد فرهاد یعنی «کوچ بنفشه ها» را بیش از حد با اصرار بر شیوۀ خود اجرا می کند و به طور افراطی می خواهد از اجرای فرهاد و حس و لحن و تأکیدهای او دور شود، شاید تنها کاستی های این اجرای یکدست به حساب آیند. اما بی شک در کنار اجرای درخشان – و در حد بین المللی- قطعۀ Back to black توسط شاکری و Melancholy man توسط خطیبی (که اساساً انتخاب این دو قطعه هم ازهوشمندی و جسارت ویژه ای خبر می دهد) یا تصاویری که برای هر قطعه انتخاب یا تصویربرداری و تدوین شده اند، چیزی از این یکی دو خلاء به یاد نمی ماند.
اما منهای تمام این نوستالژی های موزیک بازها، خود نمایش و آن چه موضوع محوری اش است یعنی توهم و انزوای جوان عمیق و مستعدی چون اسفند و پیوند وضعیت ذهنی و روانی ویژۀ او به آن کشتار جمعی و قطعاتی از فیلم های اینچنینی که پخش می شود، از مسائل بسیار اساسی امروز و این جاست که رحمانیان با زمانه شناسی درست، موشکافانه به سراغش رفته؛ و مهارت اش در این است که غمخواری برای او و همتایان ناپیدایش در این دوران را با حق به جانب جلوه دادن آنها به طور مطلق، یکی نمی گیرد.