(1) این واقعیت انکارناپذیری است که هیچ اتفاق دیگری به اندازه خشونت زین الدین زیدان و اخراج او در ده دقیقه آخر بازی آخر جام جهانی 2006 آلمان نمی توانست این جام را تا این حد و تا حالا، در افکار عمومی و نوشته ها و اینترنت و رسانه های مختلف، زنده و داغ نگه دارد. همیشه هر جام مهم اروپایی یا جهانی که تمام می شود، شیرینی ها و شلوغ کاری هایش فقط در کشور تیم قهرمان ادامه پیدا می کند و بقیه، فقط گاهی از بعضی لحظه ها و بازی ها یاد می کنند. یادآوری ها هم معمولاً شخصی و در گپ و گفت هاست و سایت ها و منابع خبری، دیگر نکته ای برای اضافه کردن به پرونده مختومه و به آرشیو پیوسته جام ندارند. اما امسال این درگیری بین دو گلزن بازی فینال بود که به همراه زمینه های عجیبی از بحث های سیاسی و مرتبط با تروریسم و نگاه غرب به شرق و غیره، هنوز هر یک از اخبار و بررسی ها را با عبارت «ادامه دارد...»، فقط موقتاً پایان می دهد.
اما در میان واکنش های متفاوتی که در قبال این واقعه نشان داده شده، عکس العمل های غیرفوتبالی و غیرقابل پیش بینی در جامعه ما، از جهات گوناگون قابل بررسی است. به نظرم می رسد که انبوه نگاه های جانبدارانه نسبت به رفتار زیدان، در واقع چند نکته مهم را از یاد برده اند و در عوض، برخی ویژگی های ارزشی را به او نسبت می دهند که در زندگی طبیعی و حرفه ای ستاره گران قیمت سال های پیش و بازیکن بازنشسته و همچنان مورد ستایش این روزها، چندان وجود و واقعیت ندارد. این نوشته، به همین جنبه های ناگفته و مغفول مانده می پردازد و بی آن که قصد موضع گیری مشخص داشته باشد، می کوشد زوایای ذهنی و گاه اغراق آمیز برخی واکنش ها را توضیح دهد.
(2) این که زیدان مسلمان است، این که نام زیبا و مومنانه ای چون «زین الدین» (به معنای «نیکویی و لطف دین») دارد، این که تنها بازیکن جام بود که در برخی بازی ها (مشخصاً در بازی با برزیل و تا حدی هم با اسپانیا و پرتغال) با عملکردی ستاره وار دریبل می زد و پاس گل می داد و تیمش را اگر نه یک تنه، ولی با بیشترین تأثیر ممکن پیش می برد، و بالاخره این که ماتراتزی بازیکن بی نهایت خشن و موذی و بدنامی است و از واژه «تروریست» هم در لا به لای بد و بیراه هایش استفاده کرده، همه از عواملی هستند که باعث جلوه حق به جانب رفتار زیدان در نظر ما ایرانی ها شده اند. شخصاً معتقدم منهای اینها، مقادیری گرایش به خشونت آنی به عنوان نشانه ای از مردی و مردانگی هم متأسفانه در فرهنگ عامه ما جاری است که دلیل مضاعف این قضاوت به حساب می آید. ولی در این جا می خواهم به مجموعه ای از واقعیت های تاریخچه ای و آماری اشاره کنم که چه خوش مان بیاید و چه نه، در کارنامه بازیکن بزرگی به اسم زیدان ثبت شده و نمی شود نادیده اش گرفت.
زیرا او از آن بازیکنان «آرام عصبی» بود که در مجموع به متانت و اخلاق و سر به زیری و حجب، شهرت داشت و حتی خودش و بعضی نزدیکانش، بر روی خجالتی بودن او تأکید می کردند؛ اما گاهی حسابی از کوره در می رفت و رفتار بسیار عجیب و خشنی از خود نشان می داد. ما در فوتبال خودمان نمونه های این بازیکنان آرام عصبی را کم نداشته ایم که مثل مهدی فنونی زاده، مثل محمد شکورزاده و محمد مایلی کهن، هم خاطره های زیادی از متانت و محجوبیت شان به جا مانده و هم برخی تصاویر خشن از خطاها و برخوردهای منجر به اخراج شان. انگار این فوتبالیست ها با آرامش و اخلاق بازی می کنند، «اما» وقتی رگ عصبانیت شان بگیرد، دیگر قید قانون و سرنوشت تیم و بازی جوانمردانه و شأن حرفه ای را یکجا می زنند. در مورد زیدان، آمار و ارقام خشونت هایش در میادین فوتبال، حسابی پر و پیمان است و بر خلاف تصوری که در اطراف ما حاکم شده، لحظه کله زنی او به سینه ماتراتزی و اخراج در آخرین ثانیه های عمر فوتبالش، تنها نمونه این حرکات زیدان نبوده که بگوییم چون به او فحاشی شد، از کوره در رفت. او قبلاً هم بدون این که بخواهد از خود دفاع کند، بارها به خطای شدید، حرکات غیرورزشی و زد و خورد متوسل شده. زیدان یکی از دو بازیکن استثنایی و خشن تاریخ جام های جهانی است که در دو جام مختلف از بازی ها اخراج شده (دارنده رکورد مشترک با او، ریگو برت سانگ از تیم همیشه خشن و تخریبی کامرون است!). در همان جام 98 که زیدان با قاطعیتی بسیار بیشتر از این دوره، بهترین بازیکن جام شناخته شد، در بازی یکطرفه بین فرانسه و عربستان که تیمش 4-0 برد و هیچ حساسیت و التهابی برای دفاع سفت و سخت وجود نداشت، طوری کاپیتان عرب ها فؤاد امین را درو کرد و به پایش کوبید که کارت قرمز گرفت. در بازی یوونتوس و هامبورگ در جام قهرمانان باشگاه های اروپای فصل 2002-2001 بدون این که پای ناسزا و دشنام در میان باشد، با سر به صورت یاخن کاینتز زد و اخراج شد. در همین جام 2006 هم پیش از فینال، یک بار در همان دو بازی اول دو اخطاره شد و بازی سوم تیم فرانسه در برابر توگو را از دست داد، در حالی که تیم مدعی روزهای آخر، آن موقع در خطر سقوط بود و به زور با سوئیس و کره جنوبی مساوی کرده بود و به حضور او نیاز مبرم داشت. در کل این کارنامه شانزده ساله فوتبال حرفه ای، زیدان جمعاً 14 بار از زمین مسابقه اخراج شده و در نهایت هم با کارت قرمز برای آخرین بار از مستطیل سبز بیرون رفت و با فوتبال خداحافظی کرد.
البته که این حرکات زیدان به تنهایی همه کارنامه او را تشکیل نمی دهد و ما بیش از همه اینها، دریبل ها و چرخش های سریع و ضربه سرهایی که درست مثل یک سانتر فوروارد می زد را به یاد می آوریم. ولی این خشونت ها همان قدر بخشی از واقعیات وجودی و فوتبالی هافبک دوست داشتنی فرانسوی را تشکیل می دهند که مثلاً شروع بازی های ملی او در 17 ماه اوت 1994؛ که فرانسه 2-0 از چک عقب بود و با ورود او به بازی در دقیقه 63، همه چیز عوض شد، خودش در اولین بازی ملی دو گل برای تیمش زد و بازی باخته را به تساوی کشاند. از همان روز بود که او برای بیش از یک دهه، به یک قهرمان ملی در فرانسه بدل شد. هم آن نابغه خلاق، نامش زیدان است و هم این خروس جنگی که اغلب آرام بود و بود؛ «اما» اگر تصمیم به خشونت می گرفت، واویلا. نه ما و نه هیچ مورخ و علاقه مندی نمی توانیم و نمی تواند یکی از این دو سابقه را به تنهایی به نام زیدان پیوند بزند و آن یکی را از آرشیوها و حافظه ها پاک کند.
(3) ولی ما ایرانی ها این کار را کردیم. ما آن یکی وجه شخصیت و بازی زیدان را حذف کردیم و نادیده گرفتیم و همه چیز را در همان کلمه منحوس «تروریست» که گستاخانه از دهان ماتراتزی خارج شد، خلاصه کردیم. قضاوت آنی و در لحظه را جایگزین قضاوت متین و کلی نگر و مسلط بر کل دوران بازی زیدان کردیم. ما آن قدر بر روی خلوص و قوام فردی و باورهای دینی او تأکید و در این زمینه غلو کردیم که انگار نه انگار همسر او ورونیک، بی آن که برای زندگی شخصی یک ستاره اروپایی مشهور ایراد و اشکالی داشته باشد، رقصنده اسپانیایی الاصلی است که مدل و مانکن هم بوده. انگار نه انگار که همین زیدان در مصاحبه اش با تلویزیون فرانسه (شبکهTF1) با اصرار و قاطعیت اعلام کرده که در لحن و کلام ماتراتزی هیچ نوع تحقیر نژادی نبوده و او فقط و فقط بابت دفاع از حیثیت خانوادگی اش به آن واکنش دست زده. انگار نه انگار که این مظلوم جلوه دادن بازیکنی در ابعاد زیدان که انتقال 66 میلیون دلاری اش از یووه به رئال مادرید در سال 2001 هنوز گران ترین خرید تاریخ فوتبال است، کمی خنده آور به چشم می آید. انگار نه انگار که کسی با ثروت و جایگاه او، خودش هم به خنده می افتد اگر بداند که ما این طور برایش داد مظلومیت سر می دهیم و او را ترحم برانگیز می بینیم.
مرا می بخشید؛ ولی گاهی به نظر می رسد که ما زیدان ذهنی و خیالی خودمان را ساخته ایم. گویا دوست داشته ایم که او را این طوری ببینیم و تصور کنیم که هر کار و حرکت و پسزمینه خانوادگی و خشونت رفتاری اش، دلیلی همچون مبارزان سیاسی علیه غرب سلطه جو داشته است. کیف و حظ می کردیم اگر او در صحبت هایش بارها نمی گفت که سابقه «هارکی» بودن پدرش یعنی مبارزه علیه ارتش فرانسه برای استقلال الجزایر، کذب محض است و صحت ندارد. خیلی خوشحال تر می شدیم اگر بر روی این نکته تأکید نمی کرد که «یک مسلمان بی نماز» است. و چه ستایش های ضداستعماری نثارش می کردیم اگر مثلاً در سال 2004 لقب اشرافی شوالیه و نشان لژیون دونور را از ژاک شیراک نمی پذیرفت یا در انتخابات فرانسه از او حمایت تبلیغاتی کامل به عمل نمی آورد.
زیدان در ابتدای دوران فوتبالش، هم تابعیت فرانسه را داشت و هم ملیت الجزایری اش را حفظ کرده بود. مربی تیم ملی الجزایر در آن زمان، عبدالحمید کرمالی، با ذکر این نکته که زیدان «به قدر کافی سرعت ندارد» (!) او را به تیم راه نداد و زیدان برای همیشه ملیت مستقل فرانسوی را برگزید و برای تیم این کشور بازی کرد. اگر این ماجرا برعکس بود و احیاناً یک مربی فرانسوی چنین اظهارنظری کرده بود و زیدان به تیم ملی الجزایر می رفت، ما از او یک اسطوره مقاومت و وطن پرستی می ساختیم و تصمیم مربی فرضی فرانسوی را توطئه ای عمدی و آشکار تلقی می کردیم که از دنیای سیاست می آید و ربطی به سلیقه فوتبالی مربی ندارد. شاید حتی می گفتیم که «کار، کار سیاستمدار هاست»! در بازی با برزیل در همین جام جهانی، بعد از 53 بازی ملی مشترک بین زیدان و تی یری آنری، این اولین پاس گلی بود که مرد الجزایری الاصل به فوروارد فرانسوی می داد. اگر برعکس بود و آنری در بیش از پنجاه مسابقه، به زیدان پاس گل نداده بود، لابد می گفتیم چشم ندارد گل زدن و محبوب تر شدن یار مسلمان و شایسته اش را ببیند؛ و حتی تصادف ساده ای مثل پاس گل ندادن را هم دسیسه و خودکامگی قلمداد می کردیم! زیدان ذهنی ما یک جور زاپاتا بود، عصبیت و خشونتش در برابر ماتراتزی، حرکت قهرمانانه ضدفاشیستی ستایش برانگیزی در ابعاد جسی اوونس به حساب می آمد و به جای کمی تأسف برای خدشه دار شدن اعتبار عظیم بازیکن محبوب مان، باید با تحسین و هورا و نامه های جدی و افراطی در باب تعهد و ایستادگی او در برابر ظلم و ستم رو به رو می شد؛ که چنین هم شد.
(4) همین روزها که دارید این مطلب را می خوانید، سینما فرهنگ تهران یک بار و یک سئانس در روز، فیلمی فرانسوی نشان می دهد به اسم «پنهان» که کارگردان معروفش میشائیل هانکه، اتریشی الاصل است و بابت این فیلم، جوایز مهم و معتبری گرفته (از جمله در جشنواره کن پارسال). فیلم داستان عجیب و تکان دهنده مردی به نام ژرژ (با بازی دانیل اوتوی) است که با دریافت بسته هایی از یک آدم ناشناس، نشانه هایی از خاطرات بچگی اش در آنها می یابد. خاطراتی از دروغ ها و تهمت هایی که او به مجید پسر هاشم، پیشخدمت الجزایری خانه شان می زد و حالا باعث شده که ژرژ با اطمینان، همان مجید بینوا را عامل ارسال آن بسته های ترسناک بداند. ژرژ فرانسوی حتی مجید الجزایری و پسر او را به پاسگاه پلیس می کشاند و بی آن که مدرکی قطعی برای محکومیت آنها در خصوص فرستادن بسته ها و ایجاد مزاحمت برای ژرژ و خانواده اش وجود داشته باشد، آبرویشان را می برد. کمی بعدتر، مجید که اصلاً فکر نمی کرده بچه ارباب دوران بچگی اش چنین رفتاری با او بکند، جلوی چشم ژرژ گلوی خودش را به طرز هولناکی با چاقو می برد (این صحنه را در سالن سینما و همراه با بقیه تماشاگران که ببینید، برق سه فاز از تمام رگ و پی تان می گذرد!) و ژرژ هم چندی بعد، خیلی زود، بی آن که احساس گناه داشته باشد، پسر آرام و مؤدب او را دک می کند، خودش را از هر اتهامی مبرا می کند، دوش می گیرد و یک چرت حسابی می زند.
برایم تقارن جالبی بود که فیلم «پنهان» را درست در اوج تداوم بحث های مربوط به پرونده جدال زیدان و ماتراتزی دیدم. در جشنواره فجر پارسال، فرصت تماشای فیلم پیش نیامد و تصادفاً نسخه ای از آن هم در اختیار نداشتم تا همین روزهای اکران محدود (و خوشبختانه با زیرنویس فارسی). نمی دانم اصلاً ربط دادن اینها به هم بر اثر این همزمانی اتفاقی، درست است یا نه. ولی به گمانم اتفاقی که در این فیلم با بی رحمی های خونسردانه و ظاهراً متمدنانه شخصیت فرانسوی نسبت به آن الجزایری آرام و عاطفی و بی آزار رخ می دهد و احساسی که در تماشاگر شکل می گیرد، درست مشابه همان حس دلسوزی و سمپاتی و همدلی است که در تماشای نزاع بین کلام ماتراتزی و کله زنی زیدان در بازی فینال به اغلب بیننده های غیرایتالیایی دست می دهد. غافل از این که آن جا ما داریم به رفتار ارباب مأبانه و اتهام زنی های بی اساس ژرژ نسبت به مجید واکنش نشان می دهیم و چون مرد فقیر فقط بابت تبار الجزایری اش، آن طور تحقیر می شود، ژرژ را همچون هیولایی می بینیم که فقط ظاهری نجیب و خانواده دوست و امنیت طلب دارد؛ ولی در واقعه فینال، بی آن که نشانه های این مظلومیت این قدر یک طرفه و شدید و همه جانبه باشد و مو لای درزش نرود، و بی آن که این اولین و دومین بار باشد که چنین حرکاتی از زیزو سر می زند، یک طرفه به قاضی می رویم. بله، تردیدی نیست که نگاه همراه با تحقیر نژادی، هنوز در بسیاری از سطوح رفتارهای اجتماعی در غرب و جنوب اروپا جریان دارد و تلخی های فیلم درخشان «پنهان» هم یکی از صدها جلوه اش است. ولی آن الجزایری طفلکی فیلم که خودش را ذبح می کند، واقعاً با زیدانی که کوشیدم بهتر بشناسم و بشناسانمش، قابل تشبیه و معادل سازی نیست. هر جا که نامعادله های قومی و نژادی در بین است، نمی شود بااطمینان به قضاوت هایی از جنس قضاوت اخلاقی فیلم «پنهان» رسید. جای مظلوم هر ماجرا را قوم و تبار اقلیتی او تعیین نمی کند. هر چند، حادثه بازی فینال جام، اصلاً جناح مظلومی ندارد.
(5) این داستان، یک روی مبتذل و ملعبه شده هم دارد که حتماً باید از آن هم خبر داشت و بعد درباره حقانیت یا مناقشه آمیز بودن رفتار کاپیتان فرانسه در واقعه دقیقه 110 فینال، قضاوت کرد: به فاصله 24 ساعت پس از بازی پایانی، یک بازی کامپیوتری ساده و قابل کپی وارد انبوه سایت های اینترنتی و ای میل های فورواردی شد که با حضور یک زیدان در برابر ده ها ماتراتزی که از رو به رو می آمدند و می گذشتند، طراحی شده بود. با هر کلیک، زیدان سرش را محکم پایین می آورد و سینه ماتراتزی رو به رو را هدف قرار می داد و او را نقش زمین می کرد. همین که پانزده یا بیست بار این کلیک را تکرار می کردی و پانزده تا بیست ماتراتزی مفلوک را به زمین می انداختی، برنده بازی اعلام می شدی و ... بخش جالبش این جاست: به عنوان برنده، هوراشیو الیزوندو داور بازی فینال بهت کارت قرمز نشان می داد! یعنی با لذتی که خشونت دوستان از این صحنه و حرکت می برند، اخراج شدن خودش به معنای برنده شدن بود و دستاوردی قهرمانانه به شمار می رفت. این بازی ساده خوب نشان می داد که بسیاری از ستایش ها، ناشی از علاقه مردم و به ویژه ما ایرانی ها به اکشن و بزن بزن های محکم است و بقیه حرف ها و اعتراض سیاسی و غیره، توجیه و سرپوشی بیش نیست. همین بازی کامپیوتری به شکلی باورنکردنی، در کمتر از بیست ساعت، بیش از دو میلیون نوبت از سوی مردم سراسر جهان بازدید، کپی و اجرا شد و مشخص کرد که ژورنالیست ها با شم قوی شان در شناخت پسند و سلیقه مردم، حساب و کتاب درستی کرده اند که زیدان را به عنوان بهترین بازیکن جام برگزیده اند. آنها می دانستند که انبوه تماشاگران در گوشه و کنار دنیا، قهرمان کامل را علاوه بر یک دریبل زن ماهر و یک هدایتگر تمام عیار تیم، یک بزن بهادر قلدر هم می دانند و چه بهتر که همه اینها در وجود یک نفر جمع و خلاصه شود. به خصوص از این جهت که به لحاظ بازی و تکنیک، واقعاً کس دیگری هم شرایط انتخاب به عنوان مرد اول جام را نداشت.