سه فیلم درباره ی مارادونا: یکی شدن فوتبال و درام
روزنامه شرق
اردیبهشت 1385
 
 
شاید هیچ یک از ما نتوانیم در هر عرصه ای که به آن علاقه مندیم، از هنرهایی چون موسیقی و ادبیات و سینما تا مثلاً رانندگی یا آشپزی، «بهترین ِ» تاریخ بشر را به سادگی انتخاب کنیم. شخصاً حتی در عرصۀ اصلی کار و زندگی و علایقم یعنی سینما، هرگز نمی توانم به عنوان فیلمساز برگزیده ام از سینمای دنیا، فهرستی کمتر از دست کم 12-10نفر تهیه کنم. اما در مورد فوتبال، با این همه گستردگی و تنوع مهارت ها که دارد و موجب می شود هر بازیکنی به شکلی و از زوایه ای در پست و دورۀ خود و در دل تاکتیک تیمش نقش ایفا کند، اگر مصلحت اندیشی های فیفای نصیحتگر و شیفتۀ «بچه مثبت» های بچه گول زن را نادیده بگیریم که معمولاً برای ارائۀ الگویی ظاهراً به هنجار و به سامان، پله را معرفی می کند، از هر جماعت فوتبال فهمی که نظرخواهی کنید، با وجود تک و توک رأی های قابل درک (مثلاً به کانتونا یا کرایف یا توتی) و غیرقابل درک (مثلاً به زیدان یا رونالدو یا گولیت)، جمع بندی آرا به نتیجۀ همیشه ثابتی خواهد رسید: دیه گو آرماندو مارادونا. و شگفت این است که برخلاف نمونه ای چون زیدان، در مورد ماردونا همۀ آن حواشی غیرورزشی و جنجال های مربوط به اعتیاد یا شلیک به سمت یک پاپاراتزی یا فحاشی با زبان اندام ها/ body language به تمامی تماشاگران حاضر در یک استادیوم، نه تنها مانع تداوم این محبوبیت نشده، بلکه انگار در تمام طول این سال ها او را محبوب تر هم کرده است! دلیلش به اهمیتی برمی گردد که آدمی به راست گفتن، خود را شناختن و به تعبیر عامیانه، جانماز آب نکشیدن می دهد. زیدان و تمام تبلیغات رسانه ای حول محور او که در کشور آکنده از اغراق و شعار ما به اوج خود می رسید، یکسره از خوبی و پاکی و سر به زیری و بی حاشیه گی و حتی – به شکلی بدون ارتباط با جایگاه و عملکرد او در فوتبال- اعتقادات او دم می زد و در نتیجه، این که او در کنار برت سانگ کامرونی، رکورددار اخراج شدن در دو جام جهانی مختلف بود (طبعاً دومی اش را در آخرین لحظه های دوران فوتبال او در فینال دورۀ قبل به یاد دارید) می توانست خدشه بر کارنامۀ آن اسطورۀ اخلاقی/ورزشی توأمان وارد بیاورد. در حالی که ماردونا هرگز شعار نمی داد، حق به جانب رفتار نمی کرد، خودستایی ها و عصبیت معمولاً به جایش را پنهان نمی داشت و حتی در صحبت از اعتیادش به کوکائین که مثل گرایش های سیاسی دست راستی و سرمایه پرستانۀ پله قابل نهان کاری بود، هیچ ابایی از باز کردن همه چیز نداشت. مارادونا و فضای رسانه ای شکل گرفته حول او، نمونۀ اعلای «خودآگاهی» آدم این دوران بود که نشان می داد هنر پست مدرن با خودآگاهی ضروری نهفته در دل خود، چگونه در اصل از دل دوران پست مدرن می آید. دورانی که حتی فوتبالیست بدرفتار و ناهنجارش هم این خودآگاهی را دارد و هر کس به ویژگی های فردی خود، از مهارت و توانایی گرفته تا دنائت و شناعت، آگاه نیست و انکارش می کند، همچون فسیلی به جا مانده از دوره های باستانی، متعلق به این زمانه نیست.
این که دربارۀ شخصیتی تا این حد دراماتیک، فیلم های بسیاری ساخته شود و حتی دیدگاه های کاملاً متضاد جانبدارانه یا زیرسؤال برنده وجود داشته باشد، کاملاً طبیعی و قابل انتظار است. در ایران، میان این فیلم های مختلف، به سه نمونۀ قابل اعتنا و اشاره دسترسی داشته ایم که طبعاً از بین آنها فیلم «مارادونا» ساختۀ امیر کاستاریکا فیلمساز مشهور اهل صربستان و برندۀ جوایز جهانی معتبری همچون نخل طلای جشنواره کن فرانسه، بیش از همه دیده شده است. این البته بیشتر به اهل سینما و پیگیران تماشای فیلم های روز مربوط می شود و نه لزوماً به همۀ جماعت بس پرشمارتر فوتبال بین ها. این در حالی است که در بین این سه فیلم و حتی در قیاس با نمونۀ چهارمی که نامش را نمی دانم و ساختۀ فیلمسازی انگلیسی بود و نسخۀ دوبله شده اش را تنها یک بار از تلویزیون دیدم، فیلم کاستاریکا از همه ضعیف تر است. این را نه فقط از این جهت که در مقایسه با بقیه، «لذات فوتبالی» کمتر و محدودتری به بیننده اش می بخشد، بلکه همچنین به این لحاظ می گویم که به عنوان یک فیلم/پرتره، بسیار آشفته و بدون سیر و ساختاری هدفمند و مشخص به نظر می رسد. هیچ گونه ترتیب تقویمی یا توالی حسی یا تقسیم بندی بیوگرافیک نسبت به زندگی و فراز و فرودهای قابل تفکیک ماردونا در آن نیست و حتی سرچشمه های بخش های مختلف آن، به جای آن که بر اساس زندگی فردی و حرفه ای قهرمان اصلی اش شکل گرفته باشد، با پیگیری سفرهای استانی تنظیم شده توسط کاستاریکا برای خودش و مارادونا تعیین می شود. فیلمساز بزرگ که این جا علاقۀ عجیبی به خودش، کارنامه اش و حتی به بازنمایی حال و کیفش در زمین فوتبال یا در کافه به همراه پادشاه ابدی فوتبال جهان پیدا کرده، در پی بازیابی مضامین مشترکی میان زندگی مارادونا و فیلم های اولیۀ خودش است و به همین هدف، بارها از لا به لای خاطراتی که خود مارادونا دارد در برابر دوربین او می گوید، به بخش هایی از فیلم های خودش مثل «دالی بل رو یادتون هست؟» یا «بابا به مأموریت رفته» کات می دهد، تنها با این دستاویز که شرایط خانواده های فقیر محور داستان این فیلم ها، شباهت هایی البته گاه تعجب آور به زندگی مارادونا داشته اند. حتی وقتی یک بار مارادونا در خانۀ کاستاریکا و رو به مادر او از دشواری های فوتبال دیدن در شب یا در هوای مه آلود حرف می زند، فیلم تصاویری از تماشای فوتبال دو شخصیت در فیلم «زندگی معجزه است» کاستاریکا را نشان مان می دهد که درست دارند در همان دشواری شب و مه، فوتبال می بینند و هیجان خود را ابراز می کنند. گویی ذهن مارادونا و کاستاریکا و نوع ثبت برخی تصاویر در آن، بیش از حد معمول یک مستندساز و کسی که به عنوان سوژه انتخاب شده، به هم نزدیک است. اما و به هر رو، مشکل شعارزدگی به ویژه با نمایش چندین بارۀ بخش هایی از کلیپ سیاسی تقابل بین مارادونا با مارگرات تاچر و رونالد ریگان و تونی بلر و جورج بوش، کم بهادادن به فوتبال به عنوان دلیل اصلی این همه مهم شدن و مهم بودن مارادونا و مکث بیش از حد بر روی فردیت و حرف ها و حتی کلوزآپ های خود کاستاریکا در کنار آن آشفتگی و نبود خط سیر و ساختار قابل تشخیص، کاستی های عمده و شدید فیلم به شمار می روند.
فیلم دیگری که دو سه سال پیش به طور محدود و با نسخۀ زیرنویس فارسی در سینماهای تهران روی اکران عمومی رفت، فیلمی سینمایی است با نام «ماردونا، دست خدا» که توسط مارکو ریزی ساخته شده و شرح زندگی مارادونا را بیشتر بر اساس تحقیقاتی که از طریق گفت و گو و کسب اطلاعات از خود او به دست آمده، با بازسازی داستان پردازانۀ آن به نمایش می گذارد. اشتباه اصلی فیلم در همین انتخاب قالب روایی برای نمایش زندگی مارادوناست. چون اساساً وقتی پدیده ای در دل زندگی واقعی تا این حد به خودی خود دراماتیک است و حتی رفتار شخصی و فوتبالی قهرمانش تا این حد نمایشگرانه است که بسیاری اوقات از زمین فوتبال گرفته تا جلسۀ دادگاه، انگار دارد برای دوربین «بازی» می کند، دیگر دارماتیزه کردن آن در قالب فیلم، غیرضروری و به منزلۀ دور شدن از جذابیت های ذاتی خود پدیده/پرسوناژ مرکزی خواهد بود. فوتبال مارادونا و حواشی زندگی شخصی اش، هر دو در ابعادی فراتر از حد تصور، درام، کمدی، فاتحانه، تقدیرگرایانه، قهرمان بازانه و ضدقهرمانانه هستند؛ دیگر لزوم و معنایی ندارد که کسی بسیار شبیه به او با نام مارکو لئوناردی را جلوی دوربین بیاوریم و پسزمینه های زندگی اش را بازآفرینی و او را از آدمی واقعی با این همه زمینه های دراماتیک، به آدم اصلی یک درام تصنعی پرداخته شده با اصرار به زمینۀ واقعی بدل کنیم. فیلم البته در گوشه هایی از فیلمنامه، به جزئیات خیال پردازانۀ جالب توجهی از قیبل واکنش ماردونا به هم تیمی اش که بعد از اخراج او دیگر از هیچ کس «پاس درست و حسابی» دریافت نخواهد کرد، روی می آورد و اخلاقیات فردی مارادونا را تا حدی به فوتبال پیوند می زند که حتی مهربانی هایش نسبت به دوست خود را به پاس خوب دادن در زمین فوتبال محدود می داند. اما فازغ از این جزئیات خاص، مارادونا: دست خدا در مجموع نمی تواند هیچ یک از دو نوع انتظار مفروض بینندۀ خود را برآورده کند: نه بیننده ای که به عنوان فیلمی سینمایی با قالب «سرگذشت»وار به دیدار آن نشسته و دلیل انتخاب این فیلم در مورد او، در وهله اول به فوتبال متعالی مارادونا مربوط نمی شود و طبعاً می خواهد «فیلم» داستانگوی جذابی ببییند؛ و نه بیننده ای که با شناخت کم و بیش دقیق از مارادونا و با علاقه به بیشتر دانستن دربارۀ او و فوتبال و دوران و حواشی اش، فیلم را انتخاب و تماشا می کند.
اما فیلم برتر و درگیرکننده تر از بقیه را کارگردان کمتر شناخته شدۀ تلویزیون ایتالیا چیرو ماریا کاپونه با نام « اسطورۀ ورزش: مارادونا» ساخته که مستندی بسیار مرتب و منسجم با تمرکز بر سیر فوتبال او و البته پرداختن به حواشی و مشکلات اخلاقی اش در لا به لای این مسیر فوتبالی است. کاپونه روش بسیار ساده ای برای تفکیک بخش های مختلف زندگی ورزشی مارادونا و البته بخش های گوناگون ساختار خود فیلم برگزیده، اما با این تفکیک ساده، بسیار خوش فکر و خلاقانه کار کرده است: ظاهراً مبنای ساختاری فیلم، تفکیک دوره های مختلف فوتبال مارادونا در کشورهای مختلف است و آرژانتین، اسپانیا، ایتالیا، آمریکا و ...، عنوان بخش های مختلف آن را تشکیل می دهند. اما مثلاً بخش مربوط به اسپانیا فقط با نمایش و شرح دوران بازی او در بارسلونا همراه نیست، بلکه همچنین به جام جهانی 1982 اسپانیا که مارادونا درست بعد از قرارداد بستن با بارسلونا در آن حاضر شد، می پردازد. یا بخش هایی تحت عناوین کوبا و مکزیک، به ترتیب به دوستی و مناسبات مارادونا با فیدل کاسترو و جام جهانی 1986 مکزیک و قهرمانی مارادونا با یدک کشیدن نام و تیم آرژانتین، ببخشید، گویا اشتباه کردم، طبق ملاحظات ملی باید می گفتم قهرمانی آرژانتین با پیشروی دیوانه وار و یک تنۀ مارادونا تا دروازۀ حریفان ربط دارند. در همین فیلم است که تصاویر بسیار کم دیده شده و باارزشی از بزن بزن هولناک مارادونا و بعد تمام بازیکنان بارسلونا با آتلتیکو بیلبائو را می بینیم. و منهای این لذات فوتبالی ناب، فیلم بی آن که به سوزناک نمایی های «مارادونا، دست خدا» یا آن همه شعار و مظلوم نمایی درباب فقر و ضدیت با مظاهر کاپیتالیسم و امپریالیسم در فیلم امیر کاستاریکا بیفتد، به قدر کامل و کافی از این جنبه های زندگی مارادونا هم سخن می گوید و حتی احساسات فردی او را که به خالکوبی پرترۀ چه گوارا بر روی بازوی دست راست و فیدل کاسترو بر روی ساق پای چپ اش منجر شده، به خوبی و با ایجاز، توضیح می دهد.
یکی از داشته های آرشیوی استثنایی فیلم «اسطورۀ ورزش: مارادونا» گلی است که او در همان اوایل دوران حرفه ای اش با لباس بوکاجونیورز آرژانتین می زند. تصویر، برگرفته از یک گزارش خبری تلویزیونی قدیمی است که تازه با دوربین دستی (پیش از این دوران دیجیتال، احتمالاً با سوپر هشت) توسط یک تماشاگر گرفته شده و بنابراین، کیفیت بسیار پایینی دارد. تا حدی که نمی توان لباس و هویت تیم مقابل را از آن فاصلۀ دور تشخیص داد. اما روشن است بازی بسیار کم اهمیتی بوده که حتی تصیربرداری تلویزیونی نداشته است. توپ در نقطۀ وسط زمین کاشته شده و بازی با پاس مارادونا به یار کناری اش، تازه شروع می شود. او هم به رسم سه پاس شروع (یا شروع مجدد بعد از گل خوردن)، توپ را دوباره به خود مارادونا برمی گرداند و این دیوانۀ نابغه، توپ را روی پای چپش بلند می کند، دوتا روپایی می زند و بعد، از همان دایرۀ وسط زمین با بلند کردن توپ به شکل یک قوس بسیار طویل، از فراز سر تمام بازیکنان دو تیم و دروازه بان تیم مقابل، به نیمۀ بالایی دروازۀ حریف می فرستد!!! نمونۀ باورنکردنی و تکان دهنده ای از این که مارادونا چگونه زیباترین گل های تاریخ را به شکلی کاملاً تفریحی می زد. و چگونه حتی حرف زدن از احتمال مقایسۀ پله یا زیدان یا روماریو با او، به شوخی مضحک تاریخ می ماند.
 
 
 
  بازیگری   تئاتر   گفتگو   ?????   مقاله ها   نقد فیلم غیر ایرانی   نقد فیلم ایرانی  
 
???? ???
 
  تماس   کارنامه   ترین ها   ورزش   دوبله   تک یادداشت ها   مجموعه یادداشت ها  
Copyright 2012 Amir Pouria Inc. All rights reserved | Best View With 1024*768