از مجموع 27 یادداشت روزانه ای که نگارنده در طول برپایی جام 2006 نوشت و در روزنامه شرق به چاپ رسید،در حال حاضر تنها 16 یادداشت آن موجود بود که در سایت آمده و امیدوارم دیگر یادداشت ها را هم از آرشیو روزنامه گردآوری کرده و تقدیم کنم.
*
*
(1) در اولین ساعات دیروز (چهارشنبه)، چند ساعت مانده به بازی با آنگولا، سه مصاحبه کوتاه با سه بازیکن باسابقه تیم ملی از شبکه سه پخش شد و بعد هم هیأت و قامت سربلند و گردن فراز سرمربی تیم مان را دیدیم و حرف های سفت و محکم و حق به جانب و پیروزمندانه اش را شنیدیم. میان آن سه نفر، مهدی مهدوی کیا که با وجود کم فروغی اش در بازی ها، از دو نفر دیگر کم اشتباه تر بود، با لحن و حالتی فروتنانه حرف می زد، کمی سر به زیر می نمود و واژه هایی همچون «تلخ» و «متأسفانه» را به کار می گرفت. اما بر خلاف متانت و شرم او، یحیی گل محمدی که انگار تصور می کرد در ایران و در مقابل تصاویر تلویزیونی هیچ آدم بینای قانون شناسی نبوده و خطای غیرضروری اش را ندیده، می گفت که همه می گفته اند او روی فیگو خطا نکرده و حتی با او هیچ تماس فیزیکی پیدا نکرده و داور بیهوده اعلام پنالتی کرده است! از او جالب تر، رحمان رضایی بود که نه تنها در محدوده واژگان، که بلکه حتی در دل و در درون خود سر سوزنی احساس گناه نداشت و با لبخند – بگذارید بگویم پوزخند- به همه یادآوری می کرد که طی پنج سال گذشته نه در کالچیو و نه در تیم ملی چنین اشتباهی از او سرنزده. او یادش رفته بود که میدان جام جهانی بر خلاف شعارهای امیدبخش و واهی و بی اثر مجریان تلویزیونی، «جای کسب تجربه» نیست و اگر آن پنج سال هم بارها اشتباهات مشابه از او سر می زد (که البته سرزده)، این جا نباید این سوتی را می داد. خب همه چیز از همان خصلت های فردی سرچشمه می گیرد و هیچ کدام از این رفتار و گفتارها و فهم لزوم انتقاد از خود و عذرخواهی، ربطی به تجربه های درجه یک بین المللی در بوندسلیگا و سری آ و این حرف ها ندارد. این درک و خطاپذیری، یک ویژگی اکتسابی نیست. وقتی در درونت با احساس گناه میانه ای نداری، هرگز نخواهی فهمید که اگر حتی همان شرم و لبخند تلخ مهدوی کیا را تحویل هفتاد میلیون مشتاق زخم خورده بدهی، چه مرهم عظیمی بر زخم شان گذاشته ای. اما اگر زمینه این سر بالا گرفتن کاذب و خودفریبانه را داشته باشی، آن چه از سرمربی پرمدعای – بگذارید تعارف را کنار بگذارم – پرروی تیمت دیده و شنیده ای، به راحتی می تواند این حالت و حس زننده «به من چه؟»گفتن را در تو تقویت کند. مربی ای که می گوید خوب بازی کردیم و با استناد و اتکا به «فوق ستاره» خواندن دکو، باخت از پیش معلوم تیمش را توجیه می کند و پیش تر با تمسخر احساسات مردم ایران می گوید ازآانها معذرت می خواهم که به مکزیک پنج گل نزدیم (!)، تعالیمی بهتر از تقویت همین گردن فرازی ها برای شاگردانش نخواهد داشت. این لحن مدعیانه و این رفتار «انگار نه انگار»، می بایست از سوی مدیریت فوتبال کشور و از خیلی پیش تر کنترل می شد و با توقعات معقول و اندک ایرانی ها که در این موارد، چیزی جز یک پوزش متین و نجیبانه نیست، همخوانی می یافت. ولی بهتر است باز توقع مان را جمع و جور کنیم. این مدیریتی است که بعد از این همه سال حضور مربیان کروات در کشور، هنوز و همچنان مترجمی را در کنار سرمربی تیم ملی نگه داشته که با همه سمپاتیک بودنش، از هر پنج جمله، یکی را نامفهوم تلفظ می کند و اصلاً دچار دردسرهای جدی فن بیان است. در همین مصاحبه مورد اشاره که ضبط کرده ام و حاضرم برای اثبات، به اتفاق شما با هم به تماشا و تحملش بنشینیم، او حتی نمی تواند ترجمه فارسی حرف های سرمربی را با صدای خود او زمان بندی کند و در مجموع، دست کم 12-10 جمله را در مصاحبه ای کوتاه و 4-3 دقیقه ای، به شکلی می گوید که مطلقاً قابل فهم نیست. خب، همه چیزمان باید به هم بیاید دیگر.
(2) فقط به عنوان یک نمونه عالی معکوس، به یاد بیاوریم که همین چند روز پیش، رفتار و گفتار و واکنش مارچلو لیپی بابت تساوی تیمش در برابر آمریکای 9نفره، چگونه بود: « متأسفم. از این بازی و نتیجه، به شدت عصبانی و ناراحتم. ما با تفکر درستی این مسابقه را شروع نکردیم و تاوانش را با عصبیتی که در بازی بچه ها جاری شد و با اشتباهاتی که از آنها سر زد، دادیم». وقتی مربی ای در این حد و سطح، چنین درکی از فضیلت خطاپذیری و شرافت پوزش طلبیدن دارد، بازیکن خطاکرده و اخراجی تیمش هم مسیر انتقاد از خود را به درستی طی خواهد کرد. دی روسی، هافبک جوان 22 ساله آ.اس. رم با زدن ضربه آرنج به برایان مک براید آمریکایی در جا و موقعیتی که خطری تیمش را تهدید نمی کرد و خطا ضرورتی نداشت، از بازی اخراج شد و تیم را خیلی زود 10 نفره کرد. دی روسی در ترکیبی از حرفه ای گری و برخورد انسانی خودش با فهمی که از رفتار مشابه مربی تیم سرچشمه می گیرد، گفته که از خود مک براید عذر خواسته و امیدوار است تنبیهاتش را کاهش دهند و از همه مهم تر این که گفته «برای خودم متأسفم و از تیمم و هوادارانش معذرت خواهی می کنم». توجه داشته باشید که مطبوعات بیرحم و خانمان برانداز ایتالیا حتی وجود این عذرخواهی ها، تیم را بابت همین خطای کودکانه و غیرحرفه ای دی روسی، اشتباه مضحک تر زاکاردو در زدن گل به خود و این که لیپی کار صعود را به روز و بازی حساس و دشوار آخرش با چک کشانده، لجن مال کردند. در حالی که ما ایرانی ها بسی کم توقع تر و خطاپوش تر و پوزش پذیرتر بودیم و در صورت دیدن شعور عذرخواهی از سوی اعضا و مدیریت تیم، در جواب غرغرهای هم مدام می گفتیم «بابا بی خیال شو دیگه؛ خودشون هم قبول کردن و معذرت خواستن».
(3) اگر شنبه این ستون در روزنامه به چشم تان نخورد، دلیلش نه بدقولی من خواهد بود و نه کارشکنی پژمان راهبر. این اتفاق فقط زمانی و در صورتی می افتد که ایتالیای عزیزم امشب حتی نتواند یک امتیاز از چک بگیرد و از آن طرف هم غنا، تیم آمریکا را ببرد یا برعکس، آمریکا با تفاضل بالا بر غنا چیره شود و ایتالیا بابت باخت جلوی چک، با جام خداحافظی کند. در این صورت، من نیمه شب امشب سکته خواهم کرد و ادامه ستون «دو نیمه در بهشت» را از قعر جهنم پی خواهم گرفت!