از مجموع 27 یادداشت روزانه ای که نگارنده در طول برپایی جام 2006 نوشت و در روزنامه شرق به چاپ رسید،در حال حاضر تنها 16 یادداشت آن موجود بود که در سایت آمده و امیدوارم دیگر یادداشت ها را هم از آرشیو روزنامه گردآوری کرده و تقدیم کنم.
*
*
(1) خود جام جهانی تا فرداشب و این ستون «دو نیمه در بهشت» که پا به پای شما با جام پیش آمد، قاعدتاً تا یکی دو روز بعد از فینال به پایان می رسد. با این که خیلی ها معتقدند جام 2006 خیلی طولانی شد، همه مان همین پس فردا که در طول روز، بازی ای برای فکر کردن و نگران بودن و مجسم کردن و پیش بینی نداریم و شب، مسابقه ای برای تماشا و مقایسه با آن خیال ها و حدس ها در کار نیست، حس خواهیم کرد که چه زود تمام شد. و به رغم این اتمام، باز از موفقیت تیم محبوب مان سرمست یا از شکستش غمگین می شویم. خاطره ها را با عکس ها و نتایج و نوشته ها مرور می کنیم؛ و دل مان تنگ می شود.
(2) امشب و در بازی رده بندی، آلمانی که با شادابی کار گروهی و بازی باز مورد تأکید مربی جوان و جنتلمن و سمپاتیکش از همان اولین مسابقات جام، به عنوان یکی از مدعیان اصلی کسب قهرمانی مطرح شده بود و در واپسین دقیقه های بازی قبلی اش، ناگهان از دو گل حساب شده ایتالیا غافلگیر شد و در نیمه راه ماند، در برابر پرتغالی قرار می گیرد که با وجود بازیکنان مؤثر، در مجموع بیشترین شهرت خود را در این دوره، با نوع و شکل رفتار شلوغ کارانه مربی جنجال ساز خود به دست آورد. این واقعیتی انکارناپذیر است که آلمان را در ابتدای جام، این قدر منسجم و هدفمند نمی شناختیم و درک ظرافت های شیوه بدون اتکا به «فرد» و «ستاره» در کار کلینزمن، بازی به بازی برایمان ممکن تر شد. این آلمان نه تنها ضدبازی نمی کرد، بلکه گسترش فضای حرکت بازیکنانش و بهره گیری از همه نقاط زمین، تنوعی به کارش می بخشید که به تنهایی می توانست بدبینی های تاریخی موجود نسبت به سلیقه مکانیکی حاکم بر فوتبال ژرمن ها را از بین ببرد یا تعدیل کند. در ادامه همین بازی باز و بانشاط بود که رفته رفته به آلمان 2006 علاقه مندتر شدیم و نوستالژی مان نسبت به شخصیت آقامنش و در عین حال پر از شور و انرژی کلینزمن، این علاقه را افزون کرد. از میان انبوه آنهایی که از فوتبال ماشینی آلمانی بیزارند و اتفاقاً تعدادشان در ایران هم کم نیست، کمتر کسی را می شناسم که از این میزان نفرتش در طول مسابقات جام، کاسته نشده باشد (شاید به استثنای آرژانتین دوست های زخم خورده!). دردسر ضدآلمان های افراطی در جام 2006 این بود که تیم کلینزمن مثل خود او، با هیچ معیار عقلی یا احساسی، شخصی یا فوتبالی و تحلیلی یا حاشیه ای، «بدآمدنی» نبود و این را می توان در حسی که حتی ما ایتالیایی ها موقع باخت 2-0 آلمان در شب نیمه نهایی مونیخ داشتیم، جستجو کرد: احترام برای آلمان و اندوه تماشاگرانی که حق داشتند از بازی درست تیم شان خرسند باشند، سرجایش بود و حس رجزخوانی فاتحانه ای که خود آلمان ها در پایان بازی با آرژانتین داشتند و به جدل وسط زمین کشید، این جا و در ما وجود نداشت.
(3) این در حالی است که از آن طرف، پرتغال با تأثیرپذیری طبیعی «کاراکتر» کل تیم از شخصیت جنجال آفرین اسکولاری، بازی به بازی طرفداران خود را در بین اهالی کشورهای دیگر – غیر از خود پرتغالی ها که در هر صورت و به طور طبیعی همسو با تیم شان هستند- کاهش داده است. البته باید این نکته را در نظر داشته باشیم که دوستداران فوتبال لاتین و مثلاً انبوه ایرانی های هوادار آرژانتین سرزنده و شاخص امسال یا برزیل پرمدعا و کم جاذبه که به درستی حذف شد، احتمالاً در بازی امشب به برد پرتغال و ایستادن فیگو و دکو و بقیه بر روی سکوی مقام سوم جام گرایش دارند و دلیل این امر، نه فقط در اصلیت برزیلی اسکولاری، بلکه بیشتر در «لاتینی» بودن فوتبال آنها و نوع پا به توپ شدن و دریبلینگ فیگو و کریستیانو رونالدو است که به دو تیم پرسابقه آمریکای جنوبی، شباهت بسیار دارد. ولی اگر از این تمایل عام بگذریم، وقتی پرتغال با یک نتیجه 1-0 در برابر هلند که با جنگ روانی شدید و خشونت فراوان همراه بود (و البته هلندی ها را که این کاره نبودند هم به خشونت و جدل متقابل واداشت) و بعد با برد در ضربات پتالتی در برابر انگلستانی که بهترین فورواردهایش – اوون و رونی – را دیگر نداشت، به نیمه نهایی رسید، خود به خود هر نوع «شور» و لذت و زیبایی را از همان هواداران گذری اش دریغ کرد و بعد، در بیش از ده فرصت توی هجده قدم در برابر فرانسه موذی و حسابگر، به جای آن که بازیکنانش محض رضای خدا ضربه ای به سوی دروازه فابین بارتز روانه کنند (منهای هد فیگو که اوت شد)، همواره و یکسره خودشان را به زمین می انداختند تا داور پنالتی ای را که برای یاران زیدان گرفته بود، برای تیم مقابل جبران کند و پنالتی «این به آن در» بگیرد!! بازی فرانسه و پرتغال را یک بار دیگر نگاه کنید؛ حتماً خنده تان می گیرد. گاهی توپی که با زحمت زیاد روی دروازه فرانسه فرستاده شده، سرگردان به سمت دیگر محوطه جریمه می رود و هیچ مهاجم پرتغالی به آن ضربه نمی زند. چون گاهی دو نفرشان که در محوطه هم حاضرند، خودشان را در فاصله ای کم با مدافعان فرانسه، روی زمین می اندازند! چه کسی باورش می شود که یکی از مربیان مثلاً بزرگ دنیا در سطح تیم های ملی، به بازیکنانش تأکید کند که به جای تلاش برای زدن ضربه آخر، «خود به زمین افکنی» کنند و داور را فریب بدهند و زدن ضربه آخر را بگذارند برای یک پنالتی؟!
(4) همیشه عادت داشته ایم که در مسابقه رده بندی جام های جهانی، بازی زیباتر و بی دغدغه تری نسبت به فینال ببینیم. فینال ها اغلب از فرط احتیاط و اضطراب، کشنده اند و گاه تا 60-50 دقیقه شان در میانه میدان و به محک زنی دو تیم به دست یکدیگر می گذرد (این را حتی درباره فینال فرداشب هم بعید نمی دانم). اما در رده بندی ها بوده که نتایجی با چهار گل و شش گل داشته ایم و تیم ها بدون آن حساسیت های مرگبار، روان و چالاک بازی کرده اند. در حالی که به دلیل میزبانی و انگیزه بالای آلمان برای کسب مدال و اتمام جام با پیروزی در بازی آخر و از آن سو، و گیر و گرفت های فردی و تیمی اسکولاری و شاگردانش از این سو (که حتماً می خواهند داور را به قضاوت یکطرفه برای میزبان متهم کنند)، به گمانم رده بندی زیبا و روان و بی دردسری نخواهیم داشت.