دو نیمه در بهشت - جام 2008 سوئیس/اتریش - 1: طراوت قاره کوچک
روزنامه کارگزاران
خرداد 1387
 
 
از مجموع 18 یادداشت روزانه ای که نگارنده در طول برپایی جام 2008 نوشت و در روزنامه شرق به چاپ رسید،در حال حاضر تنها 14 یادداشت آن موجود بود که در سایت آمده و امیدوارم دیگر یادداشت ها را هم از آرشیو روزنامه گردآوری کرده و تقدیم کنم.
*
*
یک) دو سال پیش که جام جهانی 2006 آلمان برگزار می شد، که روزنامه «شرق» سابق در اوج بود، که من بسیار کمتر از آن چه در این دو سال با حضور بهترین دوست ورزشی نویسم مهدی سوفالی در رأس روزنامه «نگاه ورزشی» سابق مرتکب نوشتن دربارۀ فوتبال شده ام، به این کار دست زده بودم، که شخصی نوشتن منتقدان سینمایی دربارۀ فوتبال هنوز به این درجه از عمومیت و ابتذال نرسیده بود، که ستایش موی آب و شانه کرده یا ادب و ادبیات وارداتی افشین قطبی به مهم ترین دغدغۀ سینمایی نویس اهل قلم زدن دربارۀ فوتبال بدل نشده بود، ستون ثابت هر روزه ای با همین عنوان «دو نیمه در بهشت» داشتم که شاید برخی از شما که امروز چشم تان به این ستون افتاده، خوانندۀ بعضی روزهای آن بوده اید. آن سال و در روز اول آن ستون صفحات ورزشی «شرق» اشاره و اقرار کرده بودم که نه توانایی و تخصص و نه قصدش را دارم که در این ستون به تحلیل وجوه تکنیکی و تاکتیکی تیم ها و بازی های جام بپردازم. گفتم که این نوشته ها در مجموع و در نهایت، واگویه هایی شخصی از جانب آدمی است که مهم ترین «ف» زندگی فردی اش را بعد از «فیلم» و سینما، در «فوتبال» و تب و تاب آن می یابد؛ و طبعاً اگر طنزی یا هیجانی یا چیزکی شبیه به تجزیه و تحلیل مسابقات فوتبال در یادداشت هایش جاری می کند، متأثر از همان طنز و هیجان و ارزیابی هایی است که در عرصۀ سینما دارد و می شناسد.
اما بعدتر که ایتالیا تیم محبوب و آرمانی ام به قهرمانی جهان رسید، رک و شاید گستاخانه نوشتم که هدف اصلی ام از ارتکاب آن ستون و آن همه هواداری صریح و گاه متعصبانه از ایتالیا در طول روزهای مختلف جام، نوعی باور خرافی بود به این که اگر از این راه تنها کمکی را که ازم بر می آید، به تیم محبوبم یا دست کم به هوارداران ایرانی باشعورش بکنم، شاید راه قهرمانی اش را هموارتر ساخته ام. و حالا که قهرمان شده بود، به باور خرافی ام معتقدتر شدم و ارتکاب آن ستون را عبث ندیدم که هیچ، برای تکرارش در دوره های بعدی جام های بعدی هم مصمم شدم؛ که حالا و یورو 2008 اولین نوبت این تکرار است. به من حق بدهید که اگر این بار هم بتوانم با گذر از مسیر «دو نیمه در بهشت»، قهرمانی ایتالیا را در پایان این راه ببینم، به طور مطلق و بی بروبرگرد به خرافه شخصی ام ایمان بیاورم و این ستون را همچون روح حمایتگر تیم، اثربخش قلمداد کنم! چنین باد.
دو) این دورۀ سیزدهم جام ملت های اروپاست. به رغم باور سنتی موجود، همیشه به عدد 13 علاقه ای وصف ناپذیر داشته ام. تنها توضیح هرچند پرتی که در جایگاه دلیل علاقه به ذهنم می رسد، آن است که در بسیاری از سال های تحصیل، بابت این که «پ» حرف سوم الفبای فارسی است و تعداد نام های خانوادگی که با «الف» و «ب» شروع می شوند، در هر کلاس معمولاً بیش از سه چهار نفر است، من ِ پوریا گاه در ردیف سیزدهم دفتر نمره یا همان دفتر حضور و غیاب قرار می گرفتم و اغلب اوقات، معلمان درست به دلیل شهرت 13 به نحوست، سعی می کردند در سایۀ کلیشه های اجتماعی رایج نمانند و از شاگرد بدبیاری که به نحوست 13 دچار است، درس نپرسند یا دست کم به عنوان نفر اول نپرسند. از این بابت، عدد 13 عملاً و مشخصاً برای من «آمد» داشته است و بعد از آن، این علاقه تداوم و گسترش یافته است. پس یکی از دلایل این گمان شخصی ام، که می پندارم از دیروز تا فینال ششم تیر، جام بسیار باطراوتی خواهیم داشت، به همین یمن و مبارکی عدد 13 بر می گردد.
دلیل دیگر این است که از زاویه ای، همواره به جام ملت های اروپا حتی بیش از جام جهانی «اطمینان» داشته ام. این جا دیگر از زیر یک خم گیری آفریقایی ها و گل کوچک بازی آمریکای لاتینی ها و طوفان های زرد و زار موسمی و بی دوام خاور دور و «مارادونا ثانی» های جعلی و تبانی آمیز اعرابی چون سعید اویران، خبری نیست. الیته که این حرف مقادیری نژادپرستانه به چشم – در واقع، به گوش – می آید. ولی واقعاً تکلیفم با خودم و خوانندۀ این ستون در شخصی بودن نکات مطرح در آن روشن است. نمی توانم پنهان کنم که فوتبال اروپایی برایم تمیزی و طراوت و تداوم و منطق و منش و متانتی بیش از همۀ آن بقیه که برشمردم دارد؛ و در نتیجۀ این شعور افزون تر، شور عمیق تر و وجد اصیل تری را هم در پی می آورد.
اما در عین حال، متوجه این شمشیر داموکلس هستم که جای گرفتن آتزوری عزیزم در گروه مرگ، همان قدر که ابزار نگرانی را فراهم می کند، می تواند آن شبهۀ قدیمی را باد هوا کند که عده ای از زمان صعود دشوار و بعد قهرمانی مقتدرانۀ ایتالیا در جام جهانی 1982 اسپانیا، می گفتند ایتالیا در صورتی ممکن است به قله ای دست یابد که پای کوه را ضعیف شروع کند و اندک اندک به دامنه های مرتفع برسد. این شبهه حتی در خصوص قهرمانی ایتالیا در جام جهانی اخیر هم با اشاره به توهمی تحت عنوان «خوش شانسی» لاجوردی پوش ها در مراحل حذفی، مطرح شد. نمی خواهم نبش قبر کنم و آن بحث ها را پاسخ بدهم. به همین جامی که در روز دومش هستیم، کار دارم. این جا دیگر عبور ایتالیا از کنار رومانی و هلند و فرانسه، به تنهایی آن قدر دشوار هست که حرکات بعدی تیم را از شبهۀ «خوش شانسی» یا «شروع ضعیف و گردن کشی تدریجی» به در آوَرَد. اگر آتزوری از این مهلکه، جان به سلامت بَرَد، نیم راه قهرمانی را پیموده است.
سه) می ماند یک توصیه یا یک خواهش؛ که همواره اعتقادم بوده و به همین جام منحصر نمی شود: در هر بازی، هر چه هم پرت و کم حساسیت، به یکی از دو تیم دل بدهید. ترهاتی از قبیل «من طرفدار تیمی ام که بهتر بازی کند» و یا «پولش را آنها در می آورند، ما چرا حنجره مان را پاره کنیم» را به زباله دانی ِ انفعال و احتیاط و ادب محافظه کارانه و مصلحت اندیشی ِ بی شور و بی ریسک بیفکنید. در فوتبال دیدن بدون جانبداری، ممکن است حتی از زیباترین لحظه ها هم به هیجان نیایی. پس پیش به سوی حنجره درانی در یکایک بازی ها؛ حتی آنها که به ظاهر در هیچ سو، هیچ اشتیاقی را بارور نمی کنند؛ مثل سوئیس-چک دیشب که جام را افتتاح کرد؛ یا اتریش – لهستان یا سوئد- یونان!
 
 
 
  بازیگری   تئاتر   گفتگو   ?????   مقاله ها   نقد فیلم غیر ایرانی   نقد فیلم ایرانی  
 
???? ???
 
  تماس   کارنامه   ترین ها   ورزش   دوبله   تک یادداشت ها   مجموعه یادداشت ها  
Copyright 2012 Amir Pouria Inc. All rights reserved | Best View With 1024*768