از مجموع 18 یادداشت روزانه ای که نگارنده در طول برپایی جام 2008 نوشت و در روزنامه شرق به چاپ رسید،در حال حاضر تنها 14 یادداشت آن موجود بود که در سایت آمده و امیدوارم دیگر یادداشت ها را هم از آرشیو روزنامه گردآوری کرده و تقدیم کنم.
*
*
یک) از دیشب، دور آخر بازی های هر گروه مرحلۀ اول یورو 2008 آغاز شده و مهم تر آن که از امشب، با تعیین صعودکننده ها و سقوط کننده های گروه B، یک به یک، بازی های مرحلۀ یک چهارم نهایی هم مشخص می شوند. تیم هایی مثل سوئیس و یونان در انتهای بازی های دوم شان غزل خداحافظی با جام را خواندند و در هر گروه یک تیم در همان دور دوم، صعودش را قطعی کرد (به ترتیب، پرتغال، کرواسی، هلند و اسپانیا). اما بقیه تیم ها در این چهار شب پیاپی (از یکشنبه تا چهارشنبه) با واپسین امیدها برای بقا به میدان می روند؛ در حالی که از میان این ده تیم، شش تایشان با اشک های تلخ وداع زمین آخرین مسابقه را ترک خواهند کرد. این که آیا ایتالیا یکی از آنها خواهد بود یا نه؛ این که آلمان چه خواهد کرد، این که در مرحلۀ دوم کدام تیم ها مقابل هم خواهند ایستاد، از یک جهت اهمیت ویژه ای دارد: از بهرام رادان تا چند نفر از میان عموهایم، بسیاری را می شناسم که از مراحل حذفی به تماشای مسابقات تورنمنت هایی چون جام جهانی و جام ملت های اروپا می نشینند. ممکن است آمار این بینندگان، از مرحلۀ نیمه نهایی بیشتر اوج بگیرد؛ ولی به هر حال بخشی از ماجرا به این برمی گردد که صعود تیم های بزرگ، بدون تردید عنوان بازی های یک چهارم را مهیج تر خواهد کرد و شور پیگیری شان را گسترش خواهد داد. حتماً خیلی تفاوت دارد که در اولین دور حذفی، رومانی- روسیه خواهیم داشت یا به جایش، ایتالیا- اسپانیا.
دو) این روزها، از همین دور سوم مسابقات هر گروه تا روز فینال نهم تیر، عملکرد بازیکنان در لحظه های کلیدی، بی نهایت تعیین کننده است. البته این به هیچ وجه حرف تازه ای نیست. ولی مثلاً وقتی سرعت عمل بالا و دید دقیق هافبک ها و فورواردهای هلند در هر دو بازی شان با قهرمان و نایب قهرمان جهان، به انبوهی گل منجر می شود، عملاً با جلوۀ تازه ای از اهمیت لحظه ها مواجهیم. از درک کویت تا آرین روبن، هر نارنجی پوش هلند طوری از این لحظه ها بهره می گیرد که می توان گفت نقش رفتارهای انفجاری و آنی بازیکنان این تیم از نقش هدایتگری مربی شان فان باستن، بارها بیشتر است. موجزترین دلیل اثبات این امر، شباهت آشکار گل هایی است که تیم به ایتالیای عزیز ما و بعد به فرانسه بی رونق و بی رمق زد. بدون شک بازی ایتالیا و بازی فرانسه، با کمترین همانندی همراه است و به ویژه در بحث فاصلۀ بین خط دفاع و خط میانی، فشردگی منجر به آشفتگی بازیکنان آتزوری با شکاف شدید میان خروس های پیر، قابل قیاس نیست. اما هلند به هر دو تیم، یک جور گل می زند و این نشانگر کم رنگی نقش مربی در خواندن بازی حریف و تنظیم تیم خودش بر آن مبناست. عملکردی که به طرزی حیرت انگیز، در سایۀ سرعت و دقت غریب هفت هشت نارنجی پوش در لحظه های کلیدی، نهان می شود و بسیاری را به این باور کاذب می رساند که فان باستن مربی مدیر و مدبری است.
سه) از نقاط اوج همین فرصت ها و گل هایی که بازیکنان قابل می توانند در لحظه بسازند، گل دوم اسپانیا در بازی پریشب این تیم با سوئد، قابل ذکر و فراموش نشدنی است. دیوید ویا – یا به لفظ اسپانیولی که جواد خیابانی به درستی یادآوری کرد، داوید ویلا- که این جا چهارمین گلش را در تورنمنت به ثمر می رساند، با سرعتی جنون آمیز، توپ را از سمت چپ محوطه جریمه سوئد وارد کرد و با حرکتی که اولش شبیه سکندری خوردن یا گم کردن توپ میان پای چپ و پای راستش بود، بی آن که ذره ای از سرعت خود بکاهد، پیتر هنسان، مدافع میانی زردهای خونسرد و سنگین اسکاندیناوی را جا گذاشت (بخوانید محو کرد) و باز با ضرب و در زوایه ای دور از ذهن، توپ را به تور کوبید و طبعاً به عنوان بهترین بازیکن زمین انتخاب شد. این نشانۀ هوش و فوتبال فهمی عمیق او بود که بعد از بازی گفت بابت زدن این گل حتی از هت تریک بازی مقابل روسیه، بیشتر به خود می بالد. در سرعت و دقت و خلاقیتی که چنین لحظه هایی می طلبند، صحبت از دوی سرعت بن جانسون و کارل لوئیس یا به یاد آوردن مهارت شکار گربه سانان در حین تعقیب و گریز، حتی مضحک می نماید. باید آن شعبدۀ منجر به دریبل در حین حرکت و آن یورش صیادانۀ منتهی به گل دیوید ویا را باز ببینید تا درک کنید چه میزان ظرافت لازم است که من ِ بی علاقه به تیم ماتادورهای شلوغ کن ِ بی درایت را چنین به ستایش انفجار آنی او وا دارد. خدا نصیب کند لوکا تونی و دل پی یرو و کوالیارلا و پیرلو یادشان بیاید که در باشگاه هایشان چندین و چند بار از این لحظه ها ساخته اند؛ و فرداشب باز در پوشش لاجوردی همانندش را بسازند.