دو نیمه در بهشت - جام 2008 سوئیس/اتریش - 18: پایان پیش از فوتبال
روزنامه کارگزاران
تیر 1387
 
 
از مجموع 18 یادداشت روزانه ای که نگارنده در طول برپایی جام 2008 نوشت و در روزنامه شرق به چاپ رسید،در حال حاضر تنها 12 یادداشت آن موجود بود که در سایت آمده و امیدوارم دیگر یادداشت ها را هم از آرشیو روزنامه گردآوری کرده و تقدیم کنم.
*
*
یک) من یکی که بازی فینال را نمی بینم. برای بسیاری که مرا هم از آنان به حساب آورید، جام ملت های اروپا دو روز پیش از فینال فرداشب به پایان رسیده است. وقتی دو تیم سرخپوش وجدآور شب های نیمه نهایی یعنی ترکیه و روسیه به ترتیب در برابر آلمان عبوس و اسپانیای دوست نداشتنی حذف شدند، وقتی از ایتالیای نیمه جان این دوره اثری به جا نمانده، وقتی انگلستان از ابتدا در تورنمنت نیست، وقتی تیم نازی هایی که در همۀ بازی های برده شان شور و شتابی بسیار کمتر از حریف داشتند (به ویژه در مورد پرتغال و ترکیه) و تیم گاوبازهایی که به قول دوست گزارشگرم محسن عزیزی، تمام گل هایش شبیه گل کوچک بازهای محله های فرودست بود به دیدار نهایی رسیده اند، دیگر چه شوق و رمقی برای تماشای فینال؟ ستون «دو نیمه در بهشت» که عملاً حسی از بهشت اش باقی نمانده، امروز و در فاصلۀ 48 ساعت تا پایان مسابقات، به پایان می رسد. کسی که انگیزه ای برای دیدن فینال ندارد، نباید هم یادداشت پیش بازی و بعد از بازی درباره اش بنویسد.
دو) پیش از شروع یورو 2008، طبعاً و قطعاً و مثل هر تورنمنت و دورۀ دیگری، تیم محبوبم ایتالیا بود و همان روز اول نوشتم که این ستون در اصل تلاش خرافه پرستانه ای است برای تقویت آتزوری با جانبداری مطلق از آن. در چنین مسیری، روشن است که کم اعتقادی و بی اعتقادی نسبت به دونادونی نمی تواند دلیلی برای کاهش میزان طرفداری از تیم آرمانی ات باشد؛ بدیهی است که دلایلت را برای دوست نداشتن رقبای بزرگی مثل آلمان و هلند و اسپانیا و پرتغال، مطرح می کنی و به دلخوری و آشفتگی و برآشفتگی چندین و چند هوادار این تیم ها می انجامد و برخی را به «پاتک»نویسی و کرکری های جذاب وامی دارد – که دل انگیز است و نگهبان وجد و شور فوتبال- و بعضی دیگر را هم به سمت یادداشت ها و ای-مِیل های موهن و واکنش های کودکانه سوق می دهد. خوردن این ضربه های خفیف برای هواداری از تیمت، ناچیز و حتی استقبال کردنی است. اما حالا و بر اساس آن چه در طول مسابقات دیده و دوست داشته ام، در انتخاب بهترین تیم بی شک جایگاه اول و دوم را به ترتیب به ترکیۀ امپراتور فاتح تریم و روسیۀ گاس هیدینک بزرگ می دهم. ترکیه ای که با تیم دومش جلوی آلمان ایستاد، در طول بازی به طور مطلق و بی کم و کاست، تیم برتر میدان بود. دو بار به تیر دروازه کوبید. ضربات توی چارچوب دروازه ای که زد، 11 تا در برابر فقط 3 ضربۀ آلمان بود. ترکیه 8 کرنر زد و آلمان فقط 2 کرنر. ترکیه 54 درصد توپ را در اختیار داشت و آلمان 46 درصد. شوت راه دور ترکیه 6 تا بود و آلمان، 4 تا. روشتو رکبر 3 توپ را در مقابل ضربات ژرمن ها مهار یا دفع کرد و ینس لمن 7 بار دروازه اش را از ضربات ترک ها نجات داد. آن همه انرژی و گرما و گام های بلند و سریع و کنش ها و واکنش های حسی که در حرکات ترک ها جاری بود، در مقابل خونسردی عصبی کننده، نخوت و کبر نکوهیدنی و نگرش آشکارا تحقیرآمیز ژرمن ها، به شدت دوست داشتنی می نمود. وقتی ترکیه مثل همیشه ورق را برگرداند و گل دوم را توسط شانتورک به آن زیبایی به ثمر رساند، تریم در عکس العملی ظریف و نمایشی، به جای بالاپریدن به سبک یواخیم لوی شبه فنر، به زمین پشت و به یارانش بر روی نیمکت رو کرد و شانه هایش را آرام بالا انداخت. یعنی که خب، من که می دانستم گل مساوی را در آخرین دقیقه ها می زنیم، چرا به ورطۀ ذوق زدگی بیفتم؟ چرا حیرت کنم و هیجان زده شوم؟ بعدتر که با گلی به شدت شبیه گل سوم بوروچاگای آرژانتینی به همین آلمان در فینال جام 1986 (هم به لحاظ زمان و ترتیب گل و هم حتی از نظر جا و زاویۀ هجوم و ضربۀ گلزن) آلمان فخرفروشانه بازی را برد، تریم و سری اوغلو و آلتینتاپ و بورال و توپال و بقیه، هیچ کدام گریه نکردند. این گریه نکردن با گریه نکردن هلند بسیار تفاوت داشت. نارنجی ها کاملاً اسیر روس ها بودند. اما ترکیه می دانست که تمام تلاشش را کرده، به قدر کافی سوار بازی و تیم برتر میدان بوده، اما شانس نهایی را به خوش اقبال ترین تیم تاریخ فوتبال جهان سپرده و از این بابت، جایی برای گریستن نمی دید.
سه) دومین بازی نیمه نهایی میان اسپانیا و روسیه، در نیمۀ نخست به واقع به یک دوئل رو در رو و پایاپای شباهت یافت. همۀ دقایقش، حتی وقتی توپ در میانۀ میدان بین یاران دو تیم می گشت و بر می گشت، آکنده از التهاب بود. اما همان نکته ای که گاس هیدینک به عنوان نگرانی مطرح می کرد، که تجربۀ بین المللی بازیکنان روسیه قابل قیاس با اسپانیایی ها نیست و این نگران کننده است، دقیقاً و مشخصاً در نیمۀ دوم گریبان تیم چالاک محبوب ما را گرفت. تیم بعد از گل اول تاحدی و بعد از گل دوم به شدت حس و انرژی و اقتدار و روحیه و انسجام و هدفمندی و دانایی اش را از کف داد و همچون هر تیم احساسی دیگری، بازی را پیش از آن که تمام شود، وانهاد. دو تعویض پیاپی هیدینک چیزی را نمی توانست عوض کند، همان طور که آرشاوین نابغه و پاولیچنکوی باهوش هم در دقایق بعد از دقیقۀ 55 و گل بی مزۀ ژاوی هرناندز که یکهو از راه رسید و توپ در مسیر دویدن به پایش خورد و به تور رسید، عملاً بازیکنان بی هدف و سراسیمه و زیر متوسطی شده بودند. اسپانیا با تکیه بر مکر روباه وار آراگونز کهنسال، بازی را نه در معادلات فوتبالی، که در محاسبات روانی برد و همین رفتار گروهی در کنار رفتار بی طراوت آلمان یواخیم لو، موجب می شود که دو نیمۀ فینال را در بهشت نگذرانیم، فرداشب به جای خانه ماندن و فوتبال دیدن و فریاد هیجان برآوردن، به سینما برویم و از فینال رو برگردانیم. دیدن جام در دست کاسیاس یا بالاک، از منفورترین بازیکنان ده سال اخیرم در دنیا، لطفی که ندارد هیچ، به رنجی تام و تمام خواهد انجامید؛ که بعد از این همه اندوه از ضعف عمومی ایتالیا و بدبیاری نهایی ترکیه و بی روحیه گی روسیه، دیگر ما را تاب تحمل این رنج نیست. تا زمان استحکام بازیافتۀ آتزوری، خدا نگهدار.
 
 
 
  بازیگری   تئاتر   گفتگو   ?????   مقاله ها   نقد فیلم غیر ایرانی   نقد فیلم ایرانی  
 
???? ???
 
  تماس   کارنامه   ترین ها   ورزش   دوبله   تک یادداشت ها   مجموعه یادداشت ها  
Copyright 2012 Amir Pouria Inc. All rights reserved | Best View With 1024*768