یک: دیشب دور اول بازی های مرحلۀ مقدماتی جام 2010 به اتمام رسید و همۀ تیم ها دست کم یک بازی کردند و آفریقای جنوبی و اوروگوئه، بازی دوم را هم از سر گذراندند. اما به نسبت جام های اخیر، شور و انرژی منتقل شده از مسابقات به تماشاگرانش در سراسر جهان، کمتر از آن بود که تا پیش از جام انتظارش را می کشیدیم. دلایلی مانند «محک» زدن یکدیگر و شناخت تقریبی دو تیم دیگر در بازی شان مقابل هم، یا این که آب و هوای آفریقای جنوبی به عنوان کشوری در نیم کرۀ زیرین استوا که این روزها دارد پاییزش را می گذراند (و برای همین، دیدن دستکش و زیرپوش یقه دار بازیکنان برزیل و شلوار گرمکن بلند دروازه بان ساحل عاج می توانست برای ما که در این گرما سر می کنیم، تعجب آور باشد) بهانه های بدی نیستند و بارها از سوی گزارشگران و به اصطلاح «کارشناسان» تلویزیون مطرح شده اند. اما به نظرم دلیل اصلی تر را باید در «نیاز»نداشتن فعلی تیم ها به این که خودشان را به آب و آتش بزنند، جست و جو کرد. وقتی بازی ها به دور سوم این مرحله برسد، یعنی به دو بازی همزمان هر گروه که بناست سرنوشت دو تیم صعودکننده به یک هشتم نهایی را در هر کدام از آنها مشخص کند، خواهیم دید همین برزیل خونسرد که می کوشید از آن همه دوندگی و پاس های بلند ماهرانه و گاه حملات خطرآفرین کره شمالی جا نخورد، همین آرژانتین که با نیمی از توانش بازی کرد و قناعت گرانه برد تا انرژی اش را برای بازی های مهم تر نگه دارد، همین یونان که خیلی کم رمق نشان می داد و به نظر می رسید اگر یک نود دقیقۀ دیگر هم فرصت می داشت، نمی توانست دو گل خورده اش از کره جنوبی را جبران کند، همین دانمارک که زودتر از حد تصور پذیرفت که زورش به هلند نمی رسد و همین پرتغال که انگار نام و نشان و نیروی نفی ناپذیر ساحل عاج و مربیان و بازیکنان بزرگش را نمی شناخت و از آن برتری تیم آفریقایی در اغلب دقایق بازی به ویژه در یک ربع آخر، به شدت جا خورده بود، چه طور حواس شان را جمع می کنند و چه طور به هر دری می زنند تا صعودشان را مسجل کنند. این «به هر دری زدن» را تیم هایی که زنگ خطر را در همین بازی اول شنیدند (مثل ایتالیا و صربستان که از حریف نه چندان طراز اول شان عقب افتادند و جان کندند تا جبران کنند؛ که اولی یعنی آتزوری عزیز ما با مقادیری خوش اقبالی و البته سختکوشی و لَش کِشی توانست و دومی یعنی صربستان خوش قریحه، نتوانست) یا تیم هایی که از آغاز می دانستند ممکن است جایگاه ارمانی شان به همان صعود به یک هشتم محدود شود (مثل کره جنوبی، ژاپن و غنا) تجربه کردند. نیاز به تنهایی برای انگیزۀ کافی داشتن مهم نیست، «احساس نیاز» است که فهم و تبدیل غهم به حرکت را پدید می آورد. سعدی می فرمود «قدر عافیت کسی داند که به مصیبت گرفتار آید». ما ایتالیایی ها که به شکلی قابل پیش بینی از آغاز به مصیبت دچار بودیم، این را خوب می دانیم!
دو: مثل بسیاری از شما معتقدم در مجموعۀ اولین بازی های همۀ تیم ها در جام آفریقای جنوبی، بازی اول روز سوم یعنی مسابقۀ صربستان و غنا از گروه D، تا این جا بهترین بازی جام بوده. شور و طراوت جاری در بازی هر دویتم، سرعت به گردش درآوردن توپ، خود این غافلگیری که روی کاغذ به این بازی توجه چندانی نمی کردیم و حتی شاید مثل بازی های بی رمق و بی هیجان این دور (در اوج یا در واقع، در قعر تمام شان، اسلوونی و الجزایر) از آن رو می گرداندیم، همه از دلایل این جذابیت هستند. تردیدی نیست که دوست نداریم این وضعیت برقرار و متداوم بماند و حتی بعد از طی شدن دور دوم و سوم بازی های این مرحله، همچنان در این فقر بازی های پرتحرک پایاپای، از خاطرۀ بازی غنا و صربستان یاد کنیم. و تصور هم نمی کنم این وضعیت ادامه پیدا کند. از خروس های سل و وارفتۀ این دوره (درست مثل 2002) آبی گرم نمی شود که به بازی امشب فرانسه-مکزیک دل ببندیم. ولی آرژانتین-کره جنوبی امشب و آلمان-صربستان فردا، برای تعیین تکلیف دست کم یکی از دو تیم صعودکندۀ گروه های B و D به شدت کلیدی و برخوردار از احتمال جذابیت افزون ترند.