یک: یکی از عارضه های تغییرات تدریجی زبان عامیانه و فراگیری شدید و سریع آن، این است که به کلی گریزناپذیر تعابیر جاری در این زبان به زودی جای تعابیر اصلی و قبلی واژه ها را می گیرند و دیگر چیزی از معنای اصلی آنها باقی نمی گذارند. وقتی مفهوم واژه ای در کاربرد جدید خود در دل این زبان مخفی و غیررسمی اما بسیار پویاتر از زبان رسمی و اغلب شعارزدۀ باب طبع صدا و سیما یا فرهنگنستان زبان فارسی، لطمه ای به معنای اصلی و کاربرد واقعی و درست آن نمی زند، می توان هر دو را در جای خود به موقع به کار برد؛ مانند کلمۀ «شاخ» در محاورۀ امروزی که نه تنها معنایی متفاوت با شاخ جانوران دارد، بلکه حتی با خود کلمۀ «شاخ شدن» در کاربرد دهۀ شصتی اش به معنای «آویزان شدن» هیچ ربط و نسبتی ندارد و برای خود کلمۀ شاخ در معنای فیزیکی و جانورشناسانه اش مشکلی به وجود نمی آورد. اما وقتی واژه یا ترکیب واژگان در کاربرد جدیدش به معنایی متفاوت یا کاملاً متضاد با معنای اصلی اش می رسد، چه می توان کرد؟ چگونه می توان به یاد این مردم دور از حافظۀ تاریخی انداخت که در اصل چه کاربرد و مفهومی داشته؟ ترکیب «اعتماد به نفس» از بزرگ ترین آسیب دیده های این جایگزینی ها در دل زبان عام تین ایجری و امروزی است. مدت هاست این ترکیب را در وصف کس یا کسانی به کار می رود که توهم دارند، به خودبزرگ بینی دچارند و بدون برخورداری از یک ویژگی داعیۀ آن را به زبان می آورند یا در سر می پرورانند. دقیق تر بگویم، مدت هاست بچه امروزی ها «اعتماد به نفس» را در معنایی منفی، به جای ترکیب «اعتماد به نفس کاذب یا بیهوده» به کار می برند. این در حالی است که انجام هر کار سهل یا سختی بیش از هر تخصصی به اعتماد به نفس نیاز دارد و بشر بدون اعتماد به نفس لازم و کافی، هیچ تصمیمی را به سرانجام نخواهد رساند. پس اگر در این یادداشت مشخص، ترکیب واژگان «اعتماد به نفس» را به کار می گیرم، مقصودم دقیقاً و عیناً معنای اصلی آن است که مفهومی مثبت، ضروری، انسان ساز و جریان ساز دارد.
دو: بحث های فوتبالی و توانایی های تکنیکی تک بازیکنان بزرگ تیم های معمولی و مکر و اندیشۀ مربیان سرشناس برخی از این تیم ها همه در جای خود مؤثرند؛ اما به واقع آن چه این میزان پیشروی تیم های ردۀ دوم یا سوم پیش بینی های اولیه و به مشکل افکندن تیم های ردۀ اول را از هر شگفتی هر دورۀ دیگر متمایز می کند، «اعتماد به نفس» و ارادۀ مستحکم یکایک آنهاست. وقتی سوئیس در مقابل اسپانیا از بردی که به دست آورده، ذوق زدگی ندارد؛ وقتی صربستان با وجود اتکا به رأی غلط داور در اخراج کلوزه و با وجود خوش اقبالی اش از این که آلمان برخلاف همیشه آن روحیۀ خونسرد و بی اضطراب فوتبال ژرمن را نداشت، تا این حد با خونسردی به شکست تیم باطراوت یواخیم لو نائل آمد و به ویژه این کار را بعد از باخت در مقابل تیم بس کم آوازه تری چون غنا به انجام رساند؛ وقتی ژاپن با همان میل تهاجمی و بازی باز و دوری از احتیاط و ملاحظه که در بازی پیروزمندانه اش با کامرون به نمایش گذاشته بود، روی دروازۀ هلند حاضر و حمله ور می شد؛ وقتی میمیک صورت مکزیکی ها در پایان دو بازی اول شان طوری متین و آرام بود که انگار تساوی با آفریقای جنوبی میزبان برایشان با شکست قاطعانۀ فرانسۀ نایب قهرمان فرقی نداشت و وقتی الجزایر با سرعت و دو و انگیزه ای یوزپلنگ وار به سرخوردگی انگاستان دامن زد و طوری جنگید و هجوم برد که انگار دارد با یک رقیب متوسط هم قاره اش بازی می کند، باز در می یابیم که ویژگی استثنایی جام نوزدهم، نه عبارت قدیمی ننزدیک شدن سطح کیفی تیم های متوسط و تیم های بزرگ»، بلکه بیش از آن، مسئلۀ تقویت شدید قوای درونی و روحیه و روان بازیکنان تیم هاست که از حضور مشاوران تا شناخت خود مربیان و روانشناسی درست بازیکنان توسط آنها تا ارداه و اعتماد به نفس فردی تک تک بازیکنان به عنوان بخش عمده ای از زمینه های «حرفه ای» بودن شان، می تواند عوامل متعدد و متنوعی داشته باشد. و خدا می داند اگر شما که حالا این ستون را می خوانید، دیشب در بازی نیوزیلند جلوی ایتالیا هم چنین اعتماد به نفس و استحکامی را به چشم دیده باشید، حالا دارید چه طور به من ایتالیادوست می خندید که تیم خودم نیز در برابر همین خصلت تیم های متوسط و زیرمتوسط این دوران، به اسارت درافتاد. مباد که چنین شده باشد و مباد که ستون فردای ما از همین بابت، به سوگنامه ای سوزناک و زاری هایی زودهنگام بدل شود.