دو نیمه در بهشت - جام 2010 آفریقا ی جنوبی - 11: ما «فارست گامپ»های ایتالیا دوست!
روزنامه شرق
خرداد 1389
 
 
یک: شوخ، خنک، نمکین، پوچ و مضحک است که باز در بازی پریشب ایتالیا مقابل تیم زیرمتوسط نیوزیلند به آتزوری محبوب مان دل بسته بودیم و برای خودمان امیدهایی داشتیم. وقتی به تعبیر شیفته واری فکر می کنم که در یادداشت روز چهارشنبۀ هفتۀ پیش نسبت به این تیم همیشگی ام ابراز کردم و گفتم در صورت اصلاح و تکامل بازی اش در فاصلۀ روز اول و دوم، با شعر شیخ اجل به پیشوازش خواهم رفت، از لَش کِشی دوبارۀ تیم در بازی با نیوزلند، به خنده ای تلخ و عصبی می افتم. به ویژه از این حیث که در حرکتی عجیب و برای خودم باورنکردنی، بزرگ ترین گاف کل این یادداشت های همه روزۀ همزمان با جام نوزدهم را در نقل همان شعر مرتکب شدم و با اعتماد بلاهت بار به گوش و حافظه و رجوع نکردن به غزلیات سعدی، در بیت بی همتای « هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم/ نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم»، ترکیب «سر آتش» را «صراطش» نوشتم که طبعاً نه معنایش درست است و نه وزن و آهنگش! (همین جا از سعید قطبی زاده و امیر جولایی تشکر می کنم که به جای خندۀ پشت سر، این خطا را مستقیم و خیرخواهانه به خودم گوشزد کردند). خب، کسی که برای اعلام تداوم امیدش به ایتالیای علیل و افلیج امسال مارچلو لیپی از سعدی بزرگ مایه می گذارد، حق اش است که به چنین گافی دچار شود!
دو: در فیلم مشهور «فارست گامپ» ساختۀ رابرت زمه کیس که با تمام اثرگذاری اش، به شدت وامدار و شاهکار مهجور وودی آلن «زلیگ» و در واقع شبح کم رنگی از آن فیلم است، شخصیت ساده لوح دوست داشتنی اصلی فیلم فارست (با بازی تام هنکس) میان خصلت های عجیب و منحصر به فردش، «امیدواری» همیشگی و پایان ناپذیر هم دارد. هر بار که او جینی (رابین رایت پِن) را می بیند، نه تنها تصور می کند این بار دیگر دختر به او و عشق و علاقه اش رو کرده، بلکه در وصف نخستین روز یا شبی که او را تصادفاً در جایی از مسیر یا مثلاً در بین تماشاگران سخنرانی ضد جنگ ویتنام دیده، در گفتار متن فیلم می گوید «این بهترین شب زندگیم بود» یا «اون روز، شادترین روز تمام عمرم بود»! در واقع فارست طوری و به قدری خوش بین است که تلخی های روز وداع دوباره با جینی در یادش نمی ماند و در عوض، شیرینی دیدار دوبارۀ او را هر دفعه به خاطر می سپارد. ما در رویارویی با ایتالیای امسال نیز برای خودمان یک پا فارست گامپیم. هر بار با تماشای همان قصۀ مکرر دست و پا زدن و به تساوی 1-1 دست یافتن و تنها در معدود مواردی مثل دو شوت سهمگین مونتولیوو (هر کدام در یک نیمۀ بازی) به سمت دروازۀ هم وطنان پیتر جکسون، بدشانسی آوردن و در باقی موارد، بد و آشفته و مضطرب و بی برنامه بازی کردن، دست از امید برنمی داریم. این خاطرات تلخ خیلی زود و در فاصلۀ چهار-پنج روزۀ میان دو بازی از یادمان می رود و باز تا روی لاجوردی تیم را در دل زمین سبز می بینیم، فارست گامپ وار، می گوییم حتماً امروز دیگر بهترین بازی را از آتزوری خواهیم دید! بله، البته همین حالا که دارم این رویکرد را دست می اندازم، باز خودم تا روز بازی بعدی با اسلواکی که همین پس فرداست، چنین مسیر امیدواری مجددی را طی خواهم کرد. ولی به هر حال برای اشتیاق و هیجان داشتن تا انتهای جام، باید فکری بکنیم و بعد از خداحافظی احتمالاً قریب الوقوع آتزوری، به نتیجه گرفتن تیم دیگری دل ببندیم که مثل برزیل در نظرمان منفور و خودنما و– به قول عبدالرضا مرادی، دوستی که خوانندۀ این ستون است- دم دست ترین و آسان ترین و راحت طلبانه ترین گزینۀ ممکن نباشد. آلمان و انگلیس می توانند انتخاب های جایگزین باشند؛ اما خودشان هم در بازی اخیر دست کمی از ایتالیای این روزها نداشته اند. می ماند تیم قدرتمند راه راه پوشی که به حرمت خلاق ترین بازیکن تاریخ، دیه گو آرماندو مارادونا، می توان شیفته و مشتاقش بود و ماند؛ و البته تداوم امیدواری را فارست گامپ شدن تلقی نکرد. این را همین امشب و در بازی این تیم مقابل یونان هم می توان دید؛ هرچند یونان سه امتیاز از بازی دومش با نیجریه اندوخته و برای برد و صعود، انگیزه دارد.
سه: با عادل فردوسی پور موافق نیستم که بازی کامورانزی را بد و بی اثر توصیف می کرد، موافق نیستم. بله، او در نصفۀ اول نیمۀ دوم که پا به زمین گذاشت، پاس های اشتباه زیادی داد و در درگیری ها هم اغلب مغلوب هفبک ها و مدافعان چغر نیوزیلند شد. اما بعدتر، در بیست دقیقۀ آخر بازی، در کنار منوتولیوو مؤثرترین بازیکن تیم بود. دو شوت خطرناک زد و یک پاس سرضرب هوایی درخشان داد که اگر یاکوئینتا هم سرضرب به کنار توپ می کوبید و نمی گذاشت توپ به زمین بخورد و مدافع نیوزیلند فرصت کند تا آن را به بیرون بزند، ارزش کار کامورانزی بر همگان روشن می شد. البته این تنها مورد اختلاف نظرم با عادل در گزارش این بازی بود. وگرنه، هر چه باشد، او عادل فردوسی پور است و مثلاً عادل پور فردرپوس یا پیمان یوسفی یا سرهنگ علی فر نیست که در رویارویی با هر قضاوت مشکوک، محتاطانه و محافظه کارانه، همه چیز را به «نظر کارشناسان» موکول و واگذار کند. و چون عادل است و چشم دارد و دیدگاه دارد و محافظه کار نیست، با قطعیت بگوید که گل نیوزیلند مردود و ناحق بوده است.
 
 
 
  بازیگری   تئاتر   گفتگو   ?????   مقاله ها   نقد فیلم غیر ایرانی   نقد فیلم ایرانی  
 
???? ???
 
  تماس   کارنامه   ترین ها   ورزش   دوبله   تک یادداشت ها   مجموعه یادداشت ها  
Copyright 2012 Amir Pouria Inc. All rights reserved | Best View With 1024*768