1) بعد از سه روز فاصله که میان بازی های مرحلۀ یک چهارم و نیمه نهایی بوده و دیشب با برگزاری مسابقۀ اروگوئه-هلند به مرحلۀ پایانی جام وصل شده، این یادداشت که به ضرورت زمان بندی کار روزنامه، دارد چند ساعتی مانده به بازی اول نیمه نهایی نوشته می شود، در وهلۀ اول با مشکل کمبود سوژه رو به روست. اما تا وقتی برنامۀ «یک جهان، یک جام» هست و تا وقتی برپایی جام نوزدهم در قارۀ آفریقا بساط خرافه را در همۀ گوشه و کنارهای جهان به گستردگی پهن کرده، شکر ِ خدا سوژه هم فراوان یافت می شود! می شود به این سوژه ها اشتباهات قبلی خودم در یادداشت های قبلی «دو نیمه در بهش» را هم افزود تا وجوه کمیک این یادداشت، پر و پیمان شود!
2) برخی نکات بسیار ساده در روند تثبیت و تصویب برنامه های تلویزیونی وجود دارد که چون مردم ساده دل از آن بی خبرند، تصورات جدی دیگری در ذهن شان شکل می گیرد و مثلاً رویکردهای برنامه و مراحل تأیید و تنظیم محتوای آن را بیش از حد جدی می پندارند. وقتی مصاحبه های مردمی البته به شدت گزیده شدۀ همین برنامۀ «یک جهان، یک جام» را ببینید که چه طور همه در مقابل دوربین می گویند پخش بازی ها را «مفید» می دانند چون تماشایش «بر روی فوتبال ایران تأثیر مثبت و سازنده دارد»، متوجه می شوید که طفلکی ها وقاعاً دچار چنین مشکلی هستند. اگر بدانند که تمام این بساط پخش بازی ها در دل برنامه ای که چند ساعت به اصطلاح «تحلیل و کارشناسی» را هم به زور و با تحمیل، چاشنی آن می کند، به این هدف چیده شده که برآورد سنگینی برای برنامه تنظیم و در گروه ورزش شبکه سه تصویب شود، این قدر خیال خام نمی پرورانند که تمام اهداف موجود، خیرخواهانه و در جهت تقویت فوتبال ملی است. هر فوتبال دوستی می خواهد خود بازی ها را ببیند و همچنان که پیشتر در یکی از این یادداشت ها اشاره کردم، هیچ نیاز و فایده ای را هم فراتر از خود «لذت» تماشای بازی ها نمی داند. اما گزارش صرف بازی که جز شخص گزارشگر سود و جیب و برآورد نخواهد داشت. پس به بهانۀ فضای آموزشی و بحث کارشناسی، برنامه ای طولانی را به مردم حقنه می کنیم تا بتوانیم بگوییم فقط بازی ها را «پخش» نکردیم و تحلیل هم کردیم. می دانم هیچ کدام تان تمام بحث های کسالت بار کارشناسی را در هیچ یک از بازی ها از ابتدا تا انتها گوش نکرده اید و نه فقط از قابلیت تعویض کانال ریموت کنترل تلویزیون تان، بلکه از ریموت های دیگر هم استفاده کرده اید تا وقتی چمن سبز استادیوم ها جای تصویرهای نچسب توی استودیو را گرفت، به شبکۀ سه بازگردید. ولی واقعاً در یکی از این چهار بازی باقی مانده، به حرف های هر کارشناسی به غیر از حمید صدر به طور کامل گوش کنید تا ببینید تا چه حد بدیهیات می گویند، تا چه حد می کوشند با کلمات بسیار کلیشه شده ولی ظاهراً فریبندۀ اصطلاحی فوتبال، به بیننده نمایش دانش بدهند و تا چه حد عین همان چیزی را که در بازی اتفاق افتاده، با عباراتی از جنس «ملاحظه می کنید که..» یا «به این شکل...» دوباره rewind و play می کنند و بیهوده دور بازیکنان خط گرافیکی می کشند تا به نظر برسد که دارند بحث علمی می کنند. تا حدی که رضا جاودانی در هر دو بازی که به پنالتی کشید، از کارشناسان می خواهد دربارۀ ضربات پنالتی هم نظرات تخصصی بدهند و آنها هم به جای این که بگویند پنالتی دیگر جای بحث و تحلیل ندارد و همه چیز در لحظه روی می دهد، واقعاً توضیحات فخرفروشانه و فاضل مآبانه و خودجدی پندارانه ارائه می کنند!!
3) این درست است که آن هشت پای معروف که این روزها به عنوان بزرگ ترین پیش گوی دنیا دارد با حرکات دست و پا (مگر در مورد هشت پا می شود این اعضا را از هم تفکیک کرد؟!) مسابقات جام را پیش بینی می کند، در آفریقای جنوبی نیست. ولی معتقدم اساساً این گرایش به خرافه با برگزاری بازی ها در این قاره، بی تناسب و بی ربط نیست. وقتی از اوایل جام، بریتانیایی ها که از دیرباز مشتری ثابت فالگیرهای خرافه گو بوده اند، برای دانستن سرنوشت تیم ملی کشورشان به سراغ فالگیر هندی معروفی که در حومۀ ژوهانسبورگ فال می گرفت، می رفتند، زنگ خطر این ماجرا با صدایی بلند زده شد. تردیدی نیست که مثل همۀ کرکری ها و هیجانات دیگر، این بازی جهانی شدۀ «هشت پا پیش بینی کرد که...» هم جذابیت های خودش را دارد. ولی نکته در این است که جدی گرفتن زیاده از حد این ماجرا هم مشکلات بسیار ابتدایی پدید می آورد. مثل این که جناب اختاپوس در ابتدا قهرمانی آلمان را در جام پیش بینی کرده بود و حالا که آلمان و اسپانیا بناست امشب رو در رو شوند، برد اسپانیا را از پیش گفته است! عقل که نباشد و پیش گویی که بر پایۀ حرکات مواج و بی کنترل و ولنگ و واز دست و پای یک اختاپوس شکل بگیرد، همین نتایج هم به بار می آید.
4) به همۀ همپالکی هایی که طرفدار تیم محبوب قبلی (در فاصلۀ 4 تا 22 سالگی) و فعلی من (بعد از حذف مفتضحانۀ ایتالیای لیپی لج باز امسال) یعنی آلمان هستند که این بار از تمام تاریخ فوتبالش روان تر و شاداب تر و دوست داشتنی تر و تهاجمی تر و باطراوت تر بازی می کند، دربارۀ بازی امشب با اسپانیای همچنان متوسط و با بردهای 1-0 تا این جا پیش آمده، یک «خیال تان راحت» می گویم و امیدوارم ناگزیر نشوم ستون پس فردا را با توضیح دلایل اتفاقی معکوس در این بازی پر کنم!
5) تکیه به حافظه و استفاده از نقل قول های دیگران بدون دوباره پرسیدن از خود آنها، از این عوارض هم خواهد داشت: آن چه دیروز در وصف گزارش جواد خیابانی گفتم که گونتر گراس نویسندۀ مشهور آلمانی را در بین تماشاگران نشناخت، در واقع نه در گزارش مسابقات جام، بلکه در فینال جام حذفی آلمان اتفاق افتاده بود که بکن باوئر و رومینیگه را در حال صحبت از حملۀ بایرن مونیخ و گونتر گراس را «یکی از طرفداران وردربرمن» توصیف کرده بود. نمی دانم اشتباه او بدتر بود یا خطای من که نوع این سوتی و بازی مربوطه را نادرست توصیف کردم.