خدو بر خود- 5: موهبتی ست زیستن؛ آری...
روزنامه هفت صبح
بهمن ماه 1391
 
 
عنوان این ستون هرروزۀ نگارنده در ویژه نامۀ روزنامۀ «هفت صبح» برای سی و یکمین جشنواره فیلم فجر، "خــدو بر خــود" بود.
*
*
1) یکی از رفتارهای تکرارشوندۀ دوران کودکی و شیطنت ها و حرف گوش نکردن هایش، زمانی رخ می دهد که به غلطی و ناهنجاری یک رفتار کاملاً آگاهی داشتیم و نمی توانستیم بگوییم توضیحات متین و معقول و بدون داد و فریاد بزرگتری در مورد آن رفتار، یادمان رفته. اما در عین حال به انجام آن رفتار هم گرایشی طبیعی و درونی و بدون منطق و استدلال داشتیم؛ و نمی توانستیم کاریش بکنیم. در نتیجه، موقع ارتکاب دوباره یا صدبارۀ آن عمل، برای پرهیز از تکرار مجدد تمام آن توضیحات فرد بزرگتر، ناچار بودیم به این حواس مان هست و یادمان است و با وجود این، می خواهیم دست به آن رفتار بزنیم، اشاره ای بکنیم و خودآگاهی مان را به اکران دربیاوریم. از این کار، خاطره ها و نمونه های زیادی می توانم ذکر کنم. مثلاً برادرم بعد از این که از سن «بغلی» بودن به درآمده بود و به خردسالی رسیده بود، هر روز خدا سرصبح به توصیۀ پدر و به وسوسۀ این که «دیگر بزرگ شده ای»، پستانک اش را توی سطل آشغال می انداخت ولی بعدازظهر که نمی دانم چرا بزرگترها تصور می کردند خوابیدن در دل آن، حیات و طراوت و سلامتی بچه را یکجا تضمین می کند، برای آن که به زور هم شده خوابش ببرد، می زد زیر بزرگ شدن و می گفت «بابا، ببین من چقدر کوچولوام»! و هدف این بود که باز پستانکی به گوشۀ دهانش بگذارند! یا خودم که وقتی سرما می خوردم و خوراکی هایی که باز نمی دانم چرا بزرگ تر ها تصور می کردند نخوردن شان کلید بازیابی سلامتی است، در اطرافم توسط دیگران خورده می شد و من دلیل ممنوعیتش برای خودم و آزاد بودنش برای دیگران را می پرسیدم و پدر می گفت «من هم از اینا خوردم اشتباه کردم»؛ و من ادامه می دادم: «خب من هم می خوام اشتباه کنم»! یا خواهرزادۀ بزرگم که بس بهش گفته بودند به وسایل میزتوالت مادرش دست نزند، می دوید و می رفت جلوی کشوی آن میز و درش را باز می کرد و دو دستش را در هوا بلند می کرد و با شادمانی سر خودش فریاد می زد «دست نزن!» و بعد شروع می کرد به برداشتن وسایل!
در تمام این خاطرات که حتماً شما هم ده ها نمونۀ مشابهش از خود و سایرین در ذهن دارید، ما در بچگی می دانستیم یک رفتار عبث، به هم ریزاننده و در یک کلام، نا به جاست. اما انجامش می دادیم چون دل مان می خواست. و به حرف و توصیۀ هیچ کس، هر چند معقول و هر چند قابل درک برای خودمان، گوش نمی دادیم.
2) بخش های متعددی از جشنوارۀ فیلم فجر و برنامه های اصلی یا جانبی اش دقیقاً به سیاق همین رفتارهای کودکی که برشمردم، همچنان برگزار می شود و برنامه پر می کند و بیلان ها و برآوردها برایش فهرست می شود و بدون کمترین تأثیری در روند سینمای ایران یا کوچک ترین ایجاد شور و علاقه ای در مخاطبان، برگزار می شود که فقط برگزار شده باشد!
بزرگ ترین ریخت و پاش بی رمق و بی ذوق و بی حاصل اینچنینی جشنواره که از فرط تکرار توصیه های من و ما و دیگران به تعطیل یا تغییر رویه اش، دیگر کسی جز من کله خراب حتی حوصلۀ پرداختن به آن در حد همین یادداشت را هم ندارد، بخش بین الملل است. از بی مخاطبی و شوق نیاوری محض این بخش همین بس که چند سالی است دیگر حتی محض رعایت ظواهر امر هم که شده، برگزارگنندگان جشنواره برنامۀ سینمای ویژۀ رسانه ها را با بخشی مختص فیلم های مسابقۀ بین الملل، پر یا در واقع تلف نمی کنند تا بعد هم با روزها و سالن های خالی تر از خالی مواجه شوند! واقعاً حتی اگر چند فیلم بسیار مهم سینمای دنیا در بخش مسابقۀ بین الملل یا حتی در بخش های مثلاً بین المللی دیگری مانند «جشنوارۀ جشنواره ها» حضور داشته باشند، باز تمام تمرکز و پیگیری تمام علاقه مندان و سینمادوستان محدود و منحصر به بخش مسابقه و گاه هم خارج از مسابقۀ سینمای ایران است. حتی وقتی مثل امسال فیلم تکان دهنده و بسیار شناخته شده ای مانند «عشق» میشائیل هانکه در بخش «جشنوارۀ جشنواره ها» به نمایش در می آید، بسیاری از پاهای ثابت صف های جشنواره ای فیلم های جدید و مهم بهنام بهزادی، داریوش مهرجویی، علیرضا داودنژاد، مازیار میری، بهرام توکلی و دیگر فیلمسازان شاخص ایرانی، حتی از حضور فیلم هانکه خبر هم ندارند. این تقصیر آنها نیست. به گردن جشنواره است که هر چه می گوییم و می داند بخش های بین المللی اش فقط برای ویترین و خودنمایی و بدون ایجاد انگیزه در مخاطب دارد برپا می شود، باز از تلاش عبث برای تداوم یدک کشیدن عنوان بین المللی دست نمی کشد.
این واقعیت تلخ و تداوم بی حاصل و بی شوق، در حالی تلخ تر خواهد شد که بدانیم در مراسم اختتامیۀ بخش مسابقۀ بین الملل، سال های سال است که حتی یک نفر از برگزیدگان غیرایرانی برای دریافت جایزه شان روی صحنه نرفته اند و همواره نمایندگان کنسولگری کشور برندۀ جایزه در حالی برای گرفتن آن به روی سن اختتامیۀ جشنواره رفته که احتمالاً ژانگ ییموی چینی، جک نیکلسون آمریکایی یا میرا نائیر هندی حتی از شرکت فیلمشان در جشنواره ای موسوم به فجر، خبر هم ندارند؛ چه برسد به این که بخواهند از برنده شدن شان مطلع یا حتی خرسند باشند. این بیشتر از آن روست که فیلم های حاضر در بخش بین الملل، برای شرکت در این جشنواره فرم و درخواستی پر نمی کنند. بلکه بر اساس موازین داخلی و این که قابل نمایش باشند، انتخاب و دعوت می شوند و برای حضورشان در جشنوراه، تنها جلب رضایت پخش کننده و بسیاری اوقات، فروخته شدن آن به معاونت سینمایی، کافی است!
همۀ اینها را بگذارید کنار بخش هایی مانند «هالیوودیسم و سینما» و همتایانش که اساساً به غیر از سخنرانان و مترجمانش، معمولاً احدالناسی در جلسات و میزگردهای آن حضور ندارد و همین معدود گزارش های رسمی که از آن منتشر می شود هم کار همکاران ستادی و خبررسانی خود دفتر جشنواره است. و بعد از تمام این توضیح ها، مدیرانی را مجسم کنید که هر سال پیش از برنامه ریزی کلی جشنواره، از ماه ها پیش، باز در جلسات با توصیه ها و استدلال هایی مبنی بر بی مخاطبی و بی جذابیتی این بخش های همیشه حاضر و همیشه تهی مواجه می شوند و با تأسی به کودک دورن شان می گویند «بازم می خوام اشتباه کنم» و دست به کار می شوند. به راستی که زندگی و فیلم دیدن و جشنواره دنبال کردن در این شرایط، برای خودش موهبتی است.
 
 
 

دانلود فایل پی دی اف

 
 
 
 
  بازیگری   تئاتر   گفتگو   ?????   مقاله ها   نقد فیلم غیر ایرانی   نقد فیلم ایرانی  
 
???? ???
1370 . 1371 . 1372 . 1373 . 1374 . 1375 . 1376 . 1377 . 1378 . 1379 . 1380
1381 . 1382 . 1383 . 1384 . 1385 . 1386 . 1387 . 1388 . 1389 . 1390 . 1391 . 1392 . 1393 . 1394 . 1395 . 1396 . 1397 . 1398 . 1399
 
  تماس   کارنامه   ترین ها   ورزش   دوبله   تک یادداشت ها   مجموعه یادداشت ها  
Copyright 2012 Amir Pouria Inc. All rights reserved | Best View With 1024*768